معنی قصدکننده

حل جدول

فرهنگ عمید

عامد

قصدکننده، آهنگ‌کننده،


متحری

قصدکننده،
جوینده،


یازنده

قصدکننده، آهنگ‌کننده،
دست‌اندازنده،


قاصد

نامه‌بر، پیک، چاپار،
[قدیمی] قصدکننده، آهنگ‌کننده،


جازم

جزم‌کننده، قصدکننده،
کسی که در قصد خود تردید نداشته باشد، قاطع،
هریک از عوامل جزم کلمه،


عازم

کسی که عزم و ارادۀ کاری می‌کند، قصدکننده بر انجام کاری،
آن‌که قصد دارد به طرف جایی حرکت کند،

فرهنگ فارسی هوشیار

آم

قصدکننده، قاصد

فرهنگ معین

یازنده

(زَ د) (ص فا.) قصدکننده، آهنگ - کننده.


قاصد

قصدکننده، پیک پیاده که نامه یا پیغامی را به مقصد دوری می برد. [خوانش: (ص) [ع.] (اِفا.)]

لغت نامه دهخدا

آم

آم. [آم م] (ع ص) قصدکننده. (مهذب الاسماء). قاصد.


عامد

عامد. [م ِ] (ع ص) قصدکننده. آهنگ کننده. (اقرب الموارد) (المنجد).


مؤمم

مؤمم. [م ُ ءَم ْ م ِ] (ع ص) قصدکننده. (از منتهی الارب).


رزام

رزام. [رَزْ زا] (ع ص) شیر قصدکننده و احاطه یافته بر شکار و بانگ کنان بر آن. (از اقرب الموارد).


عاشی

عاشی. (ع ص) رجل عاش، مرد شبانگاه خورنده. || مرد آهنگ کننده. (ناظم الاطباء). || قاصد و یا قصدکننده. (از تاج العروس).

معادل ابجد

قصدکننده

323

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری