معنی نقدکننده

حل جدول

نقدکننده

نقاد، ناقد

فرهنگ معین

ناقد

(قِ) [ع.] (اِفا.) نقدکننده، جدا کننده خوب از بد.

لغت نامه دهخدا

غلط گیر

غلط گیر. [غ َ ل َ] (نف مرکب) ناقد. نقدکننده. || مصحح. تصحیح کننده. آنکه نوشته و گفته ٔ دیگران را تصحیح کند.


خرده چین

خرده چین. [خ ُ دَ / دِ] (نف مرکب) ناقد. نقدکننده. (یادداشت بخط مؤلف). || آنکه از کوچه ها چیزهای کم ارز برچیند. (یادداشت بخط مؤلف).
- خرده چین خوان انعام کسی بودن، بکمک و اعانت کسی زندگی کردن.

معادل ابجد

نقدکننده

283

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری