معنی جستجوکردن
فارسی به عربی
مریض، هکذا
فارسی به آلمانی
Elend, Krank, Unwohl überdrüssig
سوئدی به فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
کاویدن باز رسیدن (مصدر) نیک جستجوکردن کاویدن تفحص کردن بازرسی کردن.
فرانسوی به فارسی
ناخوش , بیمار , ناساز , ناتندرست , مریض , مریض شدن , کیش کردن , جستجوکردن , علا مت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده , برانگیختن.
آلمانی به فارسی
ناخوش , بیمار, ناساز, ناتندرست , مریض , مریض شدن , (سگ را) کیش کردن , جستجوکردن , علا مت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده , برانگیختن.
Krank
ناخوش , بیمار, ناساز, ناتندرست , مریض , مریض شدن , (سگ را) کیش کردن , جستجوکردن , علا مت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده , برانگیختن.
Unwohl berdrssig
ناخوش , بیمار, ناساز, ناتندرست , مریض , مریض شدن , (سگ را) کیش کردن , جستجوکردن , علا مت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده , برانگیختن.
معادل ابجد
746