معنی برپاداشتن

حل جدول

برپاداشتن

برگزار کردن

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

گویش مازندرانی

ورسندنن

بلند کردن، برپاداشتن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اقامه

برپاداشتن، بجا آوردن

فرهنگ فارسی هوشیار

اقامت

ایستادن، برپاداشتن اقامه


برگذار کردن

(مصدر) سپری کردن سپری ساختن، برپاداشتن منعقد ساختن.

انگلیسی به فارسی

observe

برپاداشتن (جشن و غیره)

عربی به فارسی

لاحظ

رعایت کردن , مراعات کردن , مشاهده کردن , ملا حظه کردن , دیدن , گفتن , برپاداشتن (جشن و غیره)

فرانسوی به فارسی

observent

رعایت کردن , مراعات کردن , مشاهده کردن , ملا حظه کردن , دیدن , گفتن , برپاداشتن (جشن و غیره).


observer

رعایت کردن , مراعات کردن , مشاهده کردن , ملا حظه کردن , دیدن , گفتن , برپاداشتن (جشن و غیره).

ایتالیایی به فارسی

osservare

رعایت کردن , مراعات کردن , مشاهده کردن , ملا حظه کردن , دیدن , گفتن , برپاداشتن (جشن و غیره).

سوئدی به فارسی

bemrka

رعایت کردن، مراعات کردن، مشاهده کردن، ملا حظه کردن، دیدن، گفتن، برپاداشتن (جشن و غیره)،


observera

رعایت کردن، مراعات کردن، مشاهده کردن، ملا حظه کردن، دیدن، گفتن، برپاداشتن (جشن و غیره)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

برگزار کردن

برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن، انجام دادن، ادا کردن، به‌جا آوردن، سپری کردن

معادل ابجد

برپاداشتن

960

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری