معنی برگزار کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
برگزار کردن. [ب َ گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) برگذار کردن. به انجام رسانیدن. رجوع به برگذار کردن شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
برپاداشتن، ترتیب دادن، برپا کردن، منعقد کردن، انجام دادن، ادا کردن، بهجا آوردن، سپری کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
برپا داشتن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.