معنی برگذار کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
برگذار کردن. [ب َ گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب) انجام دادن. اجرا کردن. || بپایان بردن. (فرهنگ فارسی معین). بانجام رسانیدن. ختم کردن. ورگذار کردن. خاتمه بخشیدن: عروسی را با صد تومان برگذار کردند. عزا را با سه نهار و یک هفته و یک چله برگذار کردند. مهمانی را به یک عصرانه برگذار کردند. (از یادداشت دهخدا). || سپری کردن.سپری ساختن. || برپا داشتن. (فرهنگ فارسی معین). || عرض کردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). || انعام دادن و بخشش کردن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به برگزار کردن شود.
(بَ. گُ. کَ دَ) (مص م.) سپری کردن، به پایان بردن.
(مصدر) سپری کردن سپری ساختن، برپاداشتن منعقد ساختن.