معنی پسانداز
حل جدول
پستا
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندوخته، پسافت، پسافکند، ذخیره، صرفهجویی
پسانداز کردن
اندوختن، ذخیره کردن، صرفهجویی کردن
صرفهجویی
اقتصاد، پسانداز،
(متضاد) ولخرجی
رزرو
پسانداز، ذخیره، یدکی
ذخیره کردن
انبار کردن، انباشتن، اندوختن، پسانداز کردن
پسافکند
اندوخته، پسانداز، ذخیره، میراث
اندوخته
پسانداز، تدارک، توشه، تهیه، ذخیره
پسافت
اندوخته، باقیمانده، پسانداز، ذخیره، تاخیر
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
معادل ابجد
125