معنی ادخار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ادخار. [اِدْ دِ] (ع مص) اِذّخار.ذخیره کردن. ذخیره نهادن. اندوختن. جمع کردن. یخنی نهادن. انبار کردن. پس انداز کردن. نهان کردن چیزی: حلاوت عاجل او را از کسب خیرات و ادخار حسنات بازدارد. (کلیله و دمنه). || برگزیدن.

ادخار. [اِ] (ع مص) خرد کردن. || خوار گردانیدن.

فرهنگ معین

ذخیره کردن، برگزیدن. [خوانش: (اِ دِّ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ عمید

پس‌انداز کردن، ذخیره کردن، اندوختن،

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) اذخار ذخیره کردن ذخیره نهادن انبار کردن اندوختن جمع کردن پس انداز کردن چیزی را، بر گزیدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر