معنی سنگانداز
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
سنگافکن، کلوخانداز، محل پرتاب سنگ (در دژها و قلعهها)، سنگرس (مسافت)، مانعتراش، جشن آخر ماه شعبان
فرهنگ عمید
(نجوم) = قوس
(صفت) [قدیمی] تیرانداز،
(صفت) [قدیمی] سنگانداز،
انداز
انداختن
اندازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آتشانداز، تیرانداز، سنگانداز، کلوخانداز،
انداختهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پسانداز،
مناسب برای انداختن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زیرانداز، روانداز،
(اسم) [قدیمی] اندازه، مقیاس،
(اسم مصدر) [قدیمی] قصد، میل، آهنگ،
(اسم) [قدیمی] مرتبه، لیاقت، مقام،
کشکنجیر
فلاخن بزرگ سنگانداز، قلعهکوب: دادِ جشن مهرگان اسپهبد عادل دهد / آن کجا تنها به کشکنجیر بندازد زرنگ (منوچهری: ۶۱)،
سنگی که با منجنیق به سوی حصار و قلعه پرتاب میکردند تا دیوار قلعه را سوراخ و خراب کند: نه منجنیق به سقفش رسد نه کشکنجیر / نه تیر چرخ و نه سامان بر شدن به وهق (انوری: ۲۷۲)
معادل ابجد
193