معنی زنده‌دل

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

زنده‌دل

خرم، خوشحال، خوشدل، سرزنده، شاد،
(متضاد) دلمرده


دلشاد

بانشاط، خوشحال، دل‌به‌نشاط، دل‌زنده، زنده‌دل، شاد، شادمان، مسرور


مرده‌دل

افسرده، نژند، غمگین، دل‌مرده، بی‌نشاط،
(متضاد) زنده‌دل، پرنشاط


آزرده‌دل

حزین، دل‌آزرده، دلتنگ، دلگیر، غمگین، ملول،
(متضاد) پرنشاط، زنده‌دل


دلمرده

افسرده، بی‌میل، دلسرد، دلگیر، مایوس، ملول،
(متضاد) دل‌به‌نشاط، زنده‌دل


خوش‌دل، خوشدل

بانشاط، خرم، خشنود، خوش، راضی، زنده‌دل، شاد، گشاده‌دل، مبتهج،
(متضاد) ناخوشدل


سرزنده

بانشاط، دل‌به‌نشاط، زنده‌دل، سرحال، سرخوش،
(متضاد) افسرده، بی‌دل و دماغ، پکر، گرفته، دلمرده، سرحلقه، سرخیل، سردسته، سلسله‌جنبان


شاد

بانشاط، بشاش، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشدل، خوشوقت، زنده‌دل، سردماغ، شادمان، شنگول، فارغ، مبتهج، محظوظ، مسرور، مشعوف،
(متضاد) اندوهگین، مغموم


خوش‌حال، خوشحال

بانشاط، خرم، خشنود، خندان‌چهر، خنده‌رو، خوش، خوشرو، خوشوقت، زنده‌دل، سرحال، سرخوش، سردماغ، شاد، شادمان، گشاده‌روی، محظوظ، مسرور، نشیط، نوشه،
(متضاد) اندوهگین، غمزده، غمناک، دلمرده


خرم

باصفا، باطراوت، نزه، سرسبز، بشاش، خشنود، خوش، خوشحال، خوشدل، زنده‌دل، سرسبز، شاد، شادان، شادمان، مبتهج، مسرور، مشعوف، مصفا،
(متضاد) بی‌صفا، ناشاد

فرهنگ عمید

روشن دل

روشن‌ضمیر، زنده‌دل، آگاه و دانا،
نابینا، کور،


شوخ

شاد، خوشحال، زنده‌دل،
بذله‌گو، اهل مزاح،
[قدیمی] خوشگل،
[قدیمی] گستاخ،
* شوخ‌وشنگ: [قدیمی] خوشگل و ظریف،

معادل ابجد

زنده‌دل

100

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری