معنی خنده‌رو

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

خنده‌رو

بسیم، خندان، خوشحال، خوشرو، متبسم،
(متضاد) گرفته


بگووبخند

شوخی، مزاح، شاد، شوخ، خنده‌رو، شوخ‌طبع


طلیق

آزاد، رها، غیرمقید، ازقیدرسته، گشاده‌رو، خنده‌رو، بشاش، گشاده‌زبان، فصیح، روان


خوش‌رو، خوشرو

بسیم، بشاش، تازه‌رو، خندان، خنده‌رو، گشاده‌رو، متبسم، جمیل، خوش‌صورت، خوشگل، زیبا، قشنگ،
(متضاد) بدرو، گرفته، بدخو، ناخوشرو


خندان

بشاش، خنده‌رو، خوشرو، خنده‌ناک، شاد، شادان، شادمان، گشاده‌رو، متبسم، مسرور، مشعوف،
(متضاد) گریان، گرفته، شکفته، شکوفا،
(متضاد) نشکفنه


خوش‌حال، خوشحال

بانشاط، خرم، خشنود، خندان‌چهر، خنده‌رو، خوش، خوشرو، خوشوقت، زنده‌دل، سرحال، سرخوش، سردماغ، شاد، شادمان، گشاده‌روی، محظوظ، مسرور، نشیط، نوشه،
(متضاد) اندوهگین، غمزده، غمناک، دلمرده

فرهنگ عمید

بسام

بسیارخندان، خنده‌رو، گشاده‌رو،


بسیم

خنده‌رو، خندان، گشاده‌رو،
خوش،
خوشمزه، لذیذ،


بشاش

خنده‌رو، خوش‌رو،
شادمان، شاد و خرم،


خوش رو

خوش‌صورت، خوشگل،
[مجاز] خندان، خنده‌رو،
[مجاز] مهربان،


خنده ناک

خندان، شاد، خنده‌رو: من چو لب ژاله شدم خنده‌ناک / جامه به صد جای چو گل کرده چاک (نظامی۱: ۲۸)،

معادل ابجد

خنده‌رو

865

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری