معنی سوخته‌دل

حل جدول

سوخته‌دل

لهیف

لهیب

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوته‌دل

دل‌سوخته، سوخته‌دل


سوخته

آتش‌گرفته، خاکسترشده، گداخته، محترق، بربادرفته، باخته، ناکام، محنت‌کشیده، زجرکشیده، شیفته، شیدا، عاشق، سوخته‌جان، سوخته‌دل، عطش‌زده، خشک، بی‌آب (زمین و) 01 شیره، شیره تریاک، جرم‌تریاک، آفتاب‌زده، تیره

فرهنگ عمید

دل سوخته

سوخته‌دل، ستمدیده، مصیبت‌دیده، آزرده‌دل، غمناک،

معادل ابجد

سوخته‌دل

1105

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری