معنی خوش‌حال، خوشحال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بانشاط، خرم، خشنود، خندان‌چهر، خنده‌رو، خوش، خوشرو، خوشوقت، زنده‌دل، سرحال، سرخوش، سردماغ، شاد، شادمان، گشاده‌روی، محظوظ، مسرور، نشیط، نوشه،
(متضاد) اندوهگین، غمزده، غمناک، دلمرده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر