معنی آشوب‌طلب

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشوب‌طلب

آشوبگر، آنارشیست، اخلالگر، بلواچی، بلواگر، شورشگر، شورشی، غوغاطلب، غوغایی، فتنه‌انگیز، فتنه‌جو، هرج‌ومرج‌طلب،
(متضاد) آرامش‌طلب، سلیم


شورشگر

آشوب‌طلب، آشوبی، انقلابی، شورشی، طغیانگر،
(متضاد) مصلح


بلواچی

آشوب‌طلب، آشوبگر، بلواطلب، بلوایی، طغیانگر، ماجراجو، هرج‌ومرج‌طلب، یاغی،
(متضاد) آرامش‌طلب


شرطلب

آشوب‌طلب، بلواگر، شربه‌پاکن، ماجراجوطلب، مفسد، مفسده‌جو، واقعه‌طلب،
(متضاد) خیرخواه، صلحجو، مصلح


ماجراطلب

ماجراجو، آشوب‌طلب، غوغایی، فتنه‌جو، بلواطلب،
(متضاد) مصلح، آرامش‌طلب، حادثه‌جو، واقعه‌طلب،
(متضاد) سلیم


مفسده‌جو

آشوب‌طلب، بلوایی، فسادگر، آشوبگر، شریر، غوغاطلب، فتنه‌جو، مفتن، شرطلب، هیاهوطلب،
(متضاد) مصلح


ماجراجو

آشوب‌طلب، بلواطلب، بلوایی، شربه‌پاکن، شرطلب، غوغاطلب، فتنه‌جو،
(متضاد) صلح‌جو، حادثه‌جو، واقعه‌طلب،
(متضاد) سلیم


آشوبگر

آشوب‌طلب، اخلالگر، بلواطلب، شورشگر، فتنه‌جو، مخل، مفتن، مفسده‌جو، هلالوش‌جو، دلبر، دلفریب، فتان، فتنه‌انگیز،
(متضاد) آشتی‌طلب، سازشگر، مصلح

حل جدول

آشوب‌طلب

فتنه‌گر

فرهنگ عمید

غوغاطلب

آشوب‌طلب، فتنه‌جو،


غوغایی

آشوب‌طلب، فتنه‌انگیز، غوغاطلب،


عربده جو

ستیزه‌جو، جنگجو،
آشوب‌طلب، آن‌که نعره و فریاد می‌زند و آشوب برپا می‌کند،


فتنه جو

آشوب‌طلب،
[مجاز] زیبا و دل‌فریب،
[قدیمی، مجاز] جنگ‌جو، سپاهی، لشکری: آمد از دهگان سبک‌پایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنه‌جویی ده‌هزار (مسعود سعد: ۱۶۲)،


غوغا

دادوفریاد، خروش،
مردم بسیار و درهم‌آمیخته،
(اسم، صفت) [قدیمی] مردم آشوب‌طلب،
* غوغا انگیختن: (مصدر لازم) [قدیمی] = * غوغا کردن
* غوغا برآوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = * غوغا کردن
* غوغا کردن: (مصدر لازم)
هیاهو و دادوفریاد کردن، هنگامه کردن،
[مجاز] فتنه و آشوب برپا کردن،


طلب

جستجو، جستن،
(اسم) [مقابلِ بدهی] [مجاز] پولی یا چیزی که به‌کسی وام داده باشند،
(بن مضارعِ طلبیدن) = طلبیدن
طلبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزادی‌طلب، آشوب‌طلب، جاه‌طلب، داوطلب، صلح‌طلب،
(تصوف) از مراحل سلوک که در آن سالک در پی یافتن حق و حقیقت است،
* طلب‌ کردن: (مصدر متعدی)
درخواست کردن، خواستن: طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند با نادان مپیوند (سعدی: ۱۸۵)، چو سائل از تو به‌زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به‌زور بستاند (سعدی: ۹۴)،
[قدیمی] جستجو کردن، جستن،

معادل ابجد

آشوب‌طلب

350

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری