معنی تجددطلب

حل جدول

تجددطلب

روشنفکر، نوگرا

نوگرا

مترادف و متضاد زبان فارسی

تجددطلب

نوگرا، نوجو، روشن‌فکر، متجدد، منورالفکر،
(متضاد) سنت‌گرا، تحجرگرا


متجدد

صفت تجددطلب، روشنفکر، نوآور، نوپرست، نوگرا،
(متضاد) کهنه‌گرا، متحجر


سنت‌گرا

سنتی، سنت‌خواه، سنت‌پرست، سنت‌طلب،
(متضاد) سنت‌شکن، متحجر، واپسگرا،
(متضاد) پیشرو، متجدد، تجددطلب، محافظه‌کار،
(متضاد) رادیکال، کهنه‌گرا، کهنه،
(متضاد) نوگرا

لغت نامه دهخدا

تاگور

تاگور. [گوُ] (اِخ) سر رابیندرانات. شاعر و نویسنده ٔ هندی که در ششم ماه مه 1861 م. مطابق سال 1278 هَ. ق. در کلکته از یک خانواده ٔ شاهی متولد شد. وی جوانترین فرزند «ماهاراشی دیون درانات » و نوه ٔ شاهزاده «دوارکانات تاگور» و خود پیشوای «براهماساماژ» و تجددطلب نهضت هند در قرن نوزدهم و بیستم بود. تاگور پس از طی تحصیلات مقدماتی در هندوستان بسال 1877 م. برای تحصیل حقوق و قوانین به انگلستان رفت و در آنجا درباره ٔ شاعران انگلستان و زبان انگلیسی به تحصیل و مطالعه پرداخت. کتابهایی که خود بزبان بنگالی تصنیف کرده بود، به انگلیسی ترجمه کرد و در اوان جوانی بکار نویسندگی مشغول گردید و پس از مراجعت به هند در سال 1901 م. دربلپور، واقع در 93میلی کلکته مدرسه ٔ «شانتی نیکیتان » (خانه ٔ صلح) را تأسیس کرد که یکی از بنگاههای تربیتی شد و در آن از روشهای معمولی پیروی نمی کردند.
تاگور بسال 1913 به دریافت جایزه ٔ نوبل در ادبیات نایل گشت و 8000 پوند از آن را برای نگهداری و تعمیر مدرسه ٔ خویش خرج کرد. در سال 1915 بدریافت عنوان «نایت هود» نایل آمد ولی در سال 1919 بصورت اعتراض علیه روشی که در جلوگیری از آشوبهای پنجاب بکار میرفت، استعفا داد و در سالهای بعد هم خواهان استفاده از این عنوان نگشت. تاگور یک وطن خواه و ملت دوست هندی بود و پیش از همه در اصلاح امور اجتماعی روش صلحجویانه را برگزیده بود و بسیاستی که بزندگی قاطبه ٔ مردم هند ارتباط داشت، علاقه مند بود. وی میخواست جنبش ملی پیش از آزادی سیاسی به یک رفرم اجتماعی توجه داشته باشد. تاگور با آثار فراوانش که از حس زیبایی دوستی جهان و عشق به کودکان و علاقه به بی آلایشی و خداشناسی اشباع شده بود، ترجمان افکار جدی مردم بنگال گشت. مخصوصاً بطلان امتیازات طبقاتی را در اجتماع هند اعلام کرد. وی موسیقی دان و نقاش و شاعر بود و بزبان بنگالی اشعار عارفانه و شورانگیزی سرود. بکشورهای اروپا و ایران و ژاپن و چین و روسیه و امریکا مسافرت کرد. در آوریل 1941 دانشکده ٔ اکسفورد درجه ٔ دکترای افتخاری را به وی اهداء کرد. در آن مراسم خطابه ای درباره ٔ «بحران در تمدن » ایراد کرد و در آن علل جنگ را با روش عقلی تجزیه و تحلیل کرد و پیشنهادهایی درباره ٔ صلح و توافق عمومی بجهانیان کرد. این خطابه که در نوع خود یکی از شاهکارهای نثری تاگور است، بنام «مذهب بشر» چاپ و منتشر گردید. وی در هفتم اوت 1941 پس از یک عمل جراحی در کلکته درگذشت. مجموعه ٔ اشعار اوبنام «گیتانجلی » بوسیله ٔآندره ژید نویسنده ٔ مشهور فرانسه ترجمه شد. از جمله ٔ آثار این دانشمند بزرگ که بزبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است عبارتند از:
نام کتاب ترجمه
ترجمه
به انگلیسی
به فرانسه
در سال
در سال
باغبان 1914
1921
چیدن میوه 1916
1921
میهن و جهان 1919
1921
فراری -
1924
صد شعر از کبیر 1915
1924
ماه جوان 1913
1924
خاطرات من 1917
1925
آمال ونامه ٔ پادشاه -
1925
مذهب بشر 1931
1925
موشی -
1926
دوره ٔ بهار -
1926
ماشین (درام) -
1929
غرق کشتی (داستان) -
1926
نامه هائی به یک
_ (l50k) _
دوست 1928
1931
چیترا 1914
-
پستخانه 1914
-
پرندگان آواره 1916
-
ملیت 1917
-
تربیت طوطی 1918
-
خرزهره ٔ قرمز1924
-
گره های بازشده 1925
-
دیگر از آثار این دانشمند بزرگ عبارت است از:
1- چیترلیپی
2- وحدت تخلیقی
3- الوداع ای دوست من
4- مرکز تمدن هندی
5- گورا
6 -مناظر بنگال
7- سنگهای گرسنه
8- شاه و کلبه ٔ تاریک
9- هدیه ٔ عاشق
10- شخصیت
11- یادداشتها
12- نمایشنامه ٔ قربانی و دیگر نمایشنامه ها
13- طریقت (نطق های تاگور در ژاپن)
14- خدمت
15- دو خواهر
16- منظره ای از تاریخ هند
17- سه نمایشنامه
توضیح آنکه کتاب گیتانجلی تاگور موجب اهداء جایزه نوبل به وی گردید. رجوع به دایرهالمعارف بریتانیکا سال 1957 ج 21 ص 753 و لاروس قرن بیستم و وفیات معاصرین بقلم محمّد قزوینی، مجله ٔ یادگار سال سوم شماره ٔ چهارم و امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1548 و المنجد ذیل کلمه ٔ «طاغور» و مجموعه ٔ اشعار دهخدا به اهتمام محمّد معین ص 8 (با تصویر تاگور و مؤلف لغت نامه) و سالنامه ٔ پارس سال 1312 هَ. ش. ص 70 (مقاله ٔ فروغی درباره ٔ تاگور) و شرح حال تاگور در مقدمه ٔ کتاب «چیترا» ترجمه ٔ فتح اﷲ مجتبائی چ کانون انتشارات نیل و کتاب «رابیندرانات تاگور» تألیف محیط طباطبائی چ کتابخانه ٔترقی شود.


مصدق

مصدق. [م ُ ص َدْ دِ](اِخ) دکتر محمد(اردیبهشت 1258 هَ. ش.- یکشنبه 14 اسفند 1345 هَ. ش.). پدرش میرزا هدایت اﷲ وزیر دفتر استیفاء دوران ناصری و از مردان تجددطلب و پیرو امیرکبیر و از معاریف آشتیان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیانگذار بیمارستان نجمیه ٔ طهران دختر فیروزمیرزا پسر عباس میرزای ولیعهد فرزند فتحعلی شاه قاجار بود. پس از تحصیلات متداول زمان در 1275 هَ. ش. هنگامی که هفده سال بیش نداشت تصدی استیفای خراسان به وی محول گشت. از 1281 هَ. ش. قسمتی از اوقات خود را در خدمت استادان زمان صرف فراگرفتن دانشهای جدید کرد. در مدرسه ٔ سیاسی که تازه دایر شده بود به تحصیل پرداخت و با جنبش مشروطه زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. در صدر مشروطه جهت تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی خود در بیست وپنج سالگی به تشکیلات «جامع آدمیت » پیوست که جمعیتی بود متشکل از روشنفکران طرفدار استقلال و آزادی ایران، اما بمرور در روش آن تشکیلات به سبب رخنه کردن عواملی مخالف در لباس موافق دگرگونی پیدا شد و مصدق که روش انحرافی « جامع آدمیت » را مغایر فلسفه ٔ سیاسی خود یعنی سیاست موازنه ٔ منفی دید، ازعضویت آن استعفا کرد و با تجربه ٔ اندوخته از آن جمعبه اتفاق پسرعمش مرحوم حسن مستوفی الممالک و دیگر آشتیانیها و تفرشیها و گرکانیهای مقیم تهران انجمنی برای دفاع از آزادی و استقلال بنام « مجمع انسانیت » تشکیل داد. مصدق در دوره ٔ اول به نمایندگی اصفهان در مجلس شورای ملی انتخاب شد، اما چون سنش کمتر از سی سال بود به مجلس نرفت. پس از خاتمه ٔ مشروطه ٔ اول در دوره ٔ استبداد صغیر جهت ادامه ٔ تحصیل رهسپار اروپا گردید و دو سال در مدرسه ٔ علوم سیاسی پاریس مشغول تحصیل شد و بعد از مراجعت به ایران به سبب بیماری، بار دیگر عازم سویس گشت و از دانشگاه نوشاتل آنجا درجه ٔ دکتری حقوق و از کانون وکلای دادگستری نوشاتل جواز وکالت گرفت. پس از مراجعت به ایران بنابه دعوت ولی اﷲخان نصر رئیس مدرسه ٔ علوم سیاسی به تدریس پرداخت و در همین دوران کتاب «دستور محاکم حقوقی » را برای تدریس در آن مدرسه نوشت و نیز رساله ای به نام «کاپیتولاسیون ایران » تحریر کرد و به اتفاق عده ای به انتشار مجله ٔ علمی مبادرت ورزید. همزمان با انتخابات دوره ٔ سوم مجلس شورای ملی به دعوت شادروان علامه دهخدا به فعالیت در حزب اعتدالی که از احزاب مترقی زمان جنبش مشروطیت به حساب می آمد، پرداخت. در 1294 هَ. ش. به عضویت کمیسیون تطبیق حوالجات وزارت مالیه که برای نظارت در امور مالیه از طرف مجلس سوم منتخب بودند، برگزیده شد. در سال 1296 هَ. ش. معاون وزارت دارائی و رئیس اداره ٔ کل محاسبات گردید و تا 1297 در این سمت باقی ماند و با تشکیل دادگاهی عده ای از مقامات عالی رتبه را به محاکمه کشید و از خدمت منفصل کرد، ازاین روی مخالفان در کابینه ٔ مستوفی الممالک با تهدید مانع معرفی شدن وی به عنوان وزیر مالیه شدند. در زمان کابینه ٔ قرارداد وثوق الدوله به اروپا رفت. در کابینه ٔ بعد، مشیرالدوله او را به سمت وزیر دادگستری برگزید اما به درخواست مردم فارس به جای این سمت به عنوان والی(استاندار) در آن ایالت منصوب گردید. در تاریخ دهم اسفندماه 1299 سیدضیاءالدین طباطبائی رئیس الوزراء وقت طی تلگرافی از مصدق السلطنه تقاضای همکاری و ادامه ٔ استانداری فارس کرد اما او به این تقاضا پاسخی نداد و برکناری خود را از سمت استانداری طی تلگرافی به احمدشاه قاجار اطلاع داد و از شیراز خارج گردید و تا سقوط کابینه ٔ سیدضیاءالدین در چهارمحال بختیاری ماند. در کابینه ٔ بعد که قوام السلطنه تشکیل داد به وزارت دارائی منصوب گردید و در این سمت به اصلاحاتی اساسی دست زد که متکی بر سه اصل بود: 1- موازنه ٔ بودجه(تنظیم نخستین بودجه ٔ منظم دوران مشروطیت). 2- رسیدگی به سوابق کارمندان مالیه و برکنار داشتن عوامل نادرست. 3- تنظیم لایحه ٔ تشکیلات و پیشنهاد آن به مجلس شورای ملی. پس از سقوط کابینه ٔ قوام به اصرار مشیرالدوله نخست وزیر بعدی از بیست وهشتم بهمن 1300 تا تیرماه 1301 والی آذربایجان گردید و در خرداد 1302 در کابینه ٔ مشیرالدوله به وزارت امور خارجه منصوب گردید. با سقوط کابینه ٔ مشیرالدوله از قبول پست وزارت در کابینه ٔ سردارسپه تن زد. در انتخابات تهران به نمایندگی دوره ٔ پنجم مجلس شورای ملی برگزیده شد. خطمشی سیاسی دکتر مصدق از بدو زندگی سیاسی تا پایان عمر به گفته ٔ خود وی در سیاست داخلی به «برقراری اصول مشروطیت و آزادی » و درسیاست خارجی بر «سیاست موازنه ٔ منفی » استوار بود.
وی با تغییر سلطنت سخت مخالف بود و عقیده داشت که سردارسپه در سمت نخست وزیری بهتر می تواند به کشور خدمت کند تا در مقام سلطنت. ازاین رو درمجلس پنجم نطقهای مستدل در این زمینه ایراد کرد. سردارسپه پس از رسیدن به سلطنت میل داشت کلیه ٔ کسانی را که از جانب مردم حمایت می شوند به صورتی وارد دولت سازد، از جمله به دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری کرد، ولی او از قبول این سمت سر باززد. پس از اتمام دوره ٔششم مجلس چون زمینه را برای فعالیت سیاسی و پارلمانی مساعد ندید از سیاست کناره گیری کرد و برای جلوگیری از هر حادثه از اقامت در شهر صرف نظر کرد و به احمدآباد ملک شخصی خود(میان طهران و قزوین) رفت و تا سال 1315 هَ. ش. در آنجا به امور کشاورزی پرداخت. در تیرماه 1319 هَ. ش. او را به بیرجند منتقل و زندانی کردند اما چون بیمار شد، به پایمردی ولیعهد وقت دستور دادند از آنجا به احمدآباد بازگردد و تحت نظر بماند و این حال تا شهریورماه 1320 هَ. ش. باقی بود. پس از آزادی نیز بیشتر اوقات خود را در احمدآباد می گذرانید تا آنکه از طرف مردم طهران در شانزدهم آذرماه 1322 هَ. ش. به عنوان نماینده ٔ اول در دوره ٔ چهاردهم به مجلس شورای ملی رفت. در دی ماه 1324 هَ. ش. مجلس شورای ملی به ابتکار و پیشنهاد وی با درخواست انگلیس و امریکا دایر به تشکیل کمیته ٔ سه نفری مرکب از نمایندگان شوروی و امریکا و انگلیس درباره ٔ سرنوشت آذربایجان به مخالفت برخاست و دولت را از تسلیم به دخالت خارجیان در امور داخلی ایران برحذر داشت. در انتخابات دوره ٔ پانزدهم مجلس شورای ملی، با همه ٔ مبارزات شدید به همراه دانشجویان و بازاریان و قاطبه ٔ مردم تهران و تحصن در دربار آزادی انتخابات تأمین نگردید ووی به مجلس نرفت، اما اقلیتی در همان مجلس پدید آمدکه با برخورداری از پشتیبانی معنوی دکتر مصدق از تصویب قرارداد الحاقی نفت معروف به قرارداد «گس - گلشائیان » جلوگیری کرد. در انتخابات دوره ٔ شانزدهم، و تحصن مجدد در دربار به همراهی گروهی از مردم و برخی کاندیداهای تهران توفیق ابطال انتخابات طهران را به دست آورد و در نتیجه اکثر وکلای طهران از اعضاء جبهه ٔ ملی انتخاب شدند و او به عنوان وکیل اول طهران بار دیگر وارد مجلس شورای ملی شد. در این دوره ابتدا به عضویت و سپس به ریاست کمیسیون نفت انتخاب گردید و با یاری و همراهی وکلای جبهه ٔ ملی «فراکسیون وطن » را تشکیل داد و قانون ملی شدن صنعت نفت را نخست به تصویب کمیسیون نفت و سپس در تاریخ 24 اسفند 1329 به تصویب مجلس شورای ملی رسانید که پس از تصویب مجلس سنا در 29 اسفند 1329 جنبه ٔ قانونی یافت. روز ششم اردیبهشت ماه 1330 دولت علاء که پس از کشته شدن سپهبد رزم آرا روی کار آمده بود استعفا کرد و مجلس در جلسه ٔ خصوصی به زمامداری دکتر مصدق ابراز تمایل کرد و روز 12 اردیبهشت ماه 1330 کابینه ٔ دکتر مصدق به مجلس معرفی گردید. دولت انگلیس به حمایت از شرکت سابق نفت و پس از تهدید با فرستادن ناوگان جنگی به دیوان داوری لاهه و شورای امنیت شکایت برد. دکتر مصدق در شورای امنیت حاضر گردید و از حقانیت ایران و نهضت ملی آن دفاع کرد. شورای امنیت شکایت دولت انگلیس را مسکوت گذارد تا دیوان داوری لاهه به شکایت اولی رسیدگی و راجع به صلاحیت خود اظهارنظر کند. دکتر مصدق در خرداد 1331 به لاهه رفت ودر دیوان داوری لاهه نطقی ایراد کرد که دادگاه روز 30 تیرماه 1331 رأی به عدم صلاحیت خود برای رسیدگی به دعوای انگلیس داد. حتی قاضی انگلیسی دیوان نیز رأی به نفع ایران صادر کرد و ایران به همت و درایت دکترمصدق در محاکم بین المللی پیروز گردید. دکتر مصدق درسال 1951 م. از طرف مجلات امریکا مرد سال شناخته شد.روز اول دی ماه 1330 دولت وی اوراق قرضه ٔ ملی منتشر کرد و مردم خرید آن را به جان پذیرا شدند. در بهمن ماه همان سال کنسولگریها و شعب شورای فرهنگی بریتانیا را بست و سرانجام در 30 مهرماه 1331 با آن دولت قطع رابطه کرد. در روزهای آخر تیرماه چون شاه با واگذاری پست وزارت جنگ به تصدی وی موافقت نشان نداد ناگزیر استعفا کرد و قوام السلطنه عهده دار ریاست وزرائی گردید، اما بلافاصله مردم قیام خونباری کردند و در روز سی ام تیرماه دولت قوام ناگزیر از کناره گیری گردید و دکتر مصدق بار دیگر با تصدی داشتن وزارت جنگ(وزارت دفاع ملی) نخست وزیر گشت. وی از مجلس تقاضای اختیارات کرد تا در اسرع وقت لوایحی را که مفید و لازم تشخیص می دهد تصویب و به موقع اجرا بگذارد، سپس در زمانی معین برای تصویب نهایی به مجلس تقدیم کند. مجلس نخست اختیاراتی به مدت شش ماه به وی تفویض کرد و در پایان آن مدت مجدداً با تصویب قانون دیگری اختیارات یک ساله داد. دکتر مصدق بر طبق قانون اختیارات ششماهه و یک ساله قوانین متعدد(حدود 80 لایحه) درباره ٔ مسائل مختلف کشوری به تصویب رسانید که اجرای سریع آنها در زمینه ٔتأمین رفاه و آسایش عمومی و رفع فساد و اصلاح امور دادگستری و دارائی و امور مالی و مالیاتی و تعدیل بودجه و تأمین مسکن و امور بهداشتی و نظامی و اجتماعی و بیمه و تأمین آزادی قلم گامهای بلندی محسوب بود.در 25 آذر تأسیسات تلفنی را ملی اعلام کرد و در همان موقع به مخالفت با تجدید قرارداد شیلات شمال با دولت شوروی برآمد و شیلات را نیز ملی اعلام نمود. در مردادماه 1332 برای انحلال مجلس شورای ملی و تجدید انتخابات رفراندم کرد و قاطبه ٔ مردم رأی به انحلال مجلس دادند. روز بیست وپنجم مردادماه 1332 توطئه یا کودتایی از سوی دربار صورت گرفت که با شکست مواجه شد و شاه از ایران گریخت. روز 28 مرداد کودتای دیگری با نقشه وکمک و پول بیگانگان به وسیله ٔ دشمنان آزادی و ایران انجام شد و شاه به ایران برگشت. دولت دکتر مصدق پس از حدود بیست وهشت ماه زمامداری ساقط گردید و او و یارانش را برای محاکمه به دادگاه نظامی بردند، اما او دادگاه را صالح برای محاکمه نمی دانست و پیوسته با عنوان نخست وزیر قانونی از خود دفاع می کرد. سرانجام دادگاه نظامی نهائی او را به سه سال زندان محکوم کرد و چون دوران زندان سر آمد به احمدآباد تبعید شد و تا کمی قبل از پایان عمر آنجا تحت نظر و ممنوع الملاقات بودو جز تنی چند از خویشان کسی حق دیدار او را نداشت. در اواخر آذرماه 1345 به سبب بروز بیماری سرطان در فک و دهان و لزوم معالجه موافقت شد به طهران آورده شود، اما معالجات سودی نداد و سرانجام ساعت شش و سه ربعبامداد روز یکشنبه 14 اسفند 1345 هَ. ش. چشم از جهان فروبست. کالبد مردی را که نامی بلند و روشی استوار و آموزنده در میهن پرستی و آزادگی و همت رهبری داشت در خانه ٔ خویش در احمدآباد به خاک سپردند. تألیفات دکتر مصدق نثری ساده و سبکی شیوا دارد و نطقهای سیاسی او گرم و پرشور و آموزنده است و قابل پیروی برای نسل های آینده. وی به نشر علم و دانش کمکهای مادی و معنوی فراوان کرده است. کتابها و نشریات خود را به رایگان در دسترس مردم قرار می داد و از محل حقوق خود در مجلس ششم به انتشار و پخش رایگان کتاب «تمدن قدیم » تألیف فوستل دُ کولانژ فرانسوی به ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی پرداخت. کتابخانه ٔ شخصی خود را به دانشکده ٔ حقوق هدیه کرد و حقوق خود را در دوره ٔ چهاردهم مجلس برای خرید کتاب به آن دانشکده داد و برای کتابهای خود غرفه ٔ خاصی نخواست. در دوره ٔ زمامداری هم حقوقی نگرفت و هزینه ٔ دستگاه اداری را نیز در مدتی که در منزل خود بود، خود در تقبل داشت. دستور محاکم حقوقی، کاپیتولاسیون در ایران، مدارک حقوق اسلامی وصیت در مذهب شیعه(پایان نامه ٔ دکتری وی)، مسئولیت دولت برای اعمال خلاف قانون، قاعده ٔ عدم تسلیم مقصرین سیاسی، حقوق پارلمانی در ایران و اروپا، اصول و قواعد قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران از جمله تألیفات اوست. مقالات و نطقها و دفاعیات وی را نیز به صورت کتاب درآورده اند که از آن جمله است: دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او در دوره ٔ پنجم و ششم تقنینیه، سیاست موازنه ٔ منفی در مجلس چهاردهم، نطقها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره ٔ پنجم و ششم و شانزدهم مجلس و در دوران نخست وزیری و جریان محاکمات دکتر مصدق و غیره. برای اطلاع بیشتر از احوال و گفتار و خدمات ارزنده ٔ وی رجوع شود به: دکتر محمد مصدق(حسین مکی)، سیاست موازنه ٔ منفی(حسین کی استوان)، القاموس السیاسی(ذیل مصدق)، یادی از مصدق(عبداﷲ راستگو)، صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، مصدق و نهضت ملی ایران و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332(غلامرضا نجاتی).


طالبوف

طالبوف. [ل ِ ب ُ] (اِخ) طالب اُف. حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ. ق. متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت و به تحصیل زبان روسی و ادبیات آن پرداخت و متدرجاً نزد حکام و علماء روسیه به درستکاری وراست گفتاری شناخته شد و سپس در تمرخان شوره دارالحکومه ٔ داغستان نشیمن گرفت و محل احترام و اعزاز جمیع طوائف اسلام و غیرهم گردید و خانه اش مقصد امرا و علماو اعیان و اشراف و ملجاء نیازمندان و مستمندان گردید. وی یکی از نخستین نگارندگان فارسی است که ابناء وطن خود را به تألیف رمانهای علمی و تئاتر و ترجمه هااز علوم و فنون و صنایع عصریه و مکارم اخلاق بزبان ساده آگاه کرد و این امر روزبروز بر اعتبار و منزلت او نزد همه می افرود. وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها به طبع رسیده و در عصر خود بسیار شهرت کرده مخصوصاً «کتاب احمد» یا «سفینه ٔ طالبی » در سه جلد و دیگر «پندنامه ٔ قیصر» و «مسالک المحسنین » و «مسائل الحیات » و «فیزیک » و «تاریخ مختصر اسلام ». صاحب ترجمه در اواخر سنه ٔ 1328 هَ. ق. در تمرخان شوره ٔ مذکور وفات یافت در حدود سن هفتاد و نه سالگی. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی، مجله ٔ یادگار سال پنجم شماره ٔ 4و 5) و ایرج افشار شرح حال طالبوف و تألیفات او رادر مجله ٔ یغما نوشته اند که عیناً نقل میشود: بنده محب عالم و بعد از آن محب ایران و بعد از آن محب خاک پاک تبریز هستم. «چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ». حاجی عبدالرحیم طالب اف از جمله ٔ مردان تجددطلب و آزادیخواهی است که در قرن اخیر موجبات تنویر افکار و نهضت آزادی را در ایران بوجود آورده اند، و حق آن است که در تاریخ یکصدساله ٔ اخیر نامش جاویدان ماند، چه اودر راه بیداری ایرانیان و آزادی آنان مردی کوشا بودکسی بود که در ترویج تجددطلبی کمال سعی را داشت و مردم را به موازین مشروطیت تشویق میکرد، و نیز نویسنده ای بود که آثار خود را به اسلوب و سبکی ساده و روان نوشت و اصول قدیم نویسندگی را رها کرد و هیچگونه پای بندی به اسالیب قدیمی نشان نداد. به همین جهت او راباید یکی از موجدین و بنیادگذاران نثر جدید بشمار آورد. روشی که طالب اف در نویسندگی اختیار کرده در سبک نثر کنونی تأثیر بخشیده و امروز نامش در زمره ٔ کسانی چون ملکم خان و دیگران که در ایجاد شیوه ٔ جدید نثرنویسی کوشا و سهیم بوده اند برده میشود. متأسفانه تاکنون در احوال و چگونگی زندگی وی تحقیق کافی و لازم نشده بطوری که ترجمه ٔ حالش تاریک و مبهم و فراموش شده مانده است. نویسنده ٔ این سطور مدتها در جستجو بود وبه عموم مراجع و کتبی که در دسترس بود مراجعه کرد ولی این باده ها هیچیک کفاف مستی ما را نداد تا اینکه آقای تقی زاده که با آن مرحوم دیدار کرده بودند اطلاعات ذی قیمت خود را در اختیار نویسنده گذاشتند و در حقیقت وسیله ٔ تألیف این یادداشتها شدند... و اینک موظفم که مراتب امتنان خود را بحضور ایشان تقدیم دارم.
زندگی طالب اف. دوران زندگی طالب اف (1250- 1329 هَ. ق.) مصادف با زمانی بود که ایران رو به بیداری و آزادی میرفت. اگر بخواهیم آغاز تاریخ نهضت آزادی ایران را بیابیم باید از سال 1250 هَ. ق. به آنسوی تر رویم و از هنگام سلطنت فتحعلی شاه آغاز کرده پیش آئیم. در دوران سلطنت ناصرالدین شاه از طرف مردم کوششهائی برای به دست آوردن آزادی به کار رفت که بی ثمر نبود. واقعه ٔ تحریم تنباکو و فعالیتهای دامنه دار سید جمال الدین مشهور به افغانی، نشر جریده ٔ قانون در لندن توسط میرزا ملکم خان، ارتباط با ممالک اروپائی و بالاخره کشته شدن شخص شاه و عوامل دیگر همه از موجباتی بود که در آن زمان برای بیدار شدن ایران مؤثر بود. در هنگام سلطنت ناصرالدین شاه چون محیط داخلی ایران برای تبلیغ اصول آزادی و بیان افکار «تجددمآبانه » مساعد نبود، جمعی از ایرانیان در خارج از مملکت به کوشش برخاستند مردانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده و طالب اف در بلاد قفقاز، حاجی زین العابدین مراغه ای و میرزا حبیب اصفهانی در اسلامبول، مدیرجریده ثریا در قاهره و جمعی دیگر در هندوستان ندای آزادی در دادند. میرزا ملکم خان هم در این راه خدمات فراموش نشدنی کرد طالب اف نیز بسهم خویش مردی مؤثر بود. نام وی عبدالرحیم و نام پدرش بطوری که خودش در پشت جلد کتاب «مسائل الحیاه» نوشته است شیخ ابوطالب بن علیمراد بود. طالب اف به سال 1250 هَ. ق. در محله ٔ «سرخاب » از شهر تبریز متولد شد و در اوائل سال 1329 هَ. ق. در شهر «تمرخان شوره » (دارالحکومه ٔ داغستان) جهان را بدرود گفت. در تاریخ فوت او اختلاف دیدم، روزنامه ٔ «شمس » چ اسلامبول در شماره ٔ 18 سال سوم مورخ 23 ربیع الاخر 1329 هَ. ق. نوشته است: «در هفته ٔ گذشته ٔ افول یک ستاره ٔ نورافشان آسمان ادبیات ایران را... با یک ناگواری تلخی مشاهده کردیم...» و از اینجا معلوم میشود که باید در اوائل ماه ربیعالاَّخر فوت شده باشد. اما مرحوم قزوینی در یاداشت های «وفیات معاصرین » مندرج در مجله ٔ یادگار و همچنین کسان دیگری که درباره ٔ طالب اف مطالبی نوشته اند تاریخ مرگ او را اواخر سال 1328 هَ. ق. ضبط کرده اند. پدرش در شهر تبریز به کار درودگری اشتغال داشت، اما فرزند به آن کار دل نبست و در حدود هفده سالگی از تبریز بار سفر بربست و بشهر تفلیس رفت. در آن زمان ایرانیان مهاجر در شهر قفقاز بسیار بودند که به کار و کسب مشغول بودند. از جمله مردی بود بنام محمد علی خان از خانواده ٔ شیبانی های اهل کاشان که دل از ایران کنده بود و در آنجا به کار «مقاطعه کاری » راههای قفقاز پرداخته بود که بروسی به آنان «پدراتچی » میگویند. محمدعلی خان سالیانی را که در تفلیس و سایر بلاد قفقاز بسر برده بود با کوشش و سعی توانسته بود سرمایه ٔ فوق العاده ای فراهم سازد. وی در آنجا تأهل اختیار کرد و دارای دو پسر یکی بنام اسدخان و دیگری بنام فرخ خان و یک دختر بنام ماهرخ بود. اسدخان و فرخ خان بعدها بمقامات عالیه ٔ دولتی از قبیل سفارت رسیدند. طالب اف بشرحی که خواهیم دید چون در دستگاه محمدعلی خان کار میکرد با اولاد او نیز آشنائی یافت که بعدها در کتابهای خود از «اسد» و «ماهرخ » نام برده است. از جمله اشخاصی که در امور محمد علی خان شرکت داشتند همین عبدالرحیم طالب اف بود که پس از سالها خود ثروتی جمع آورد و توانست به استقلال به کار «مقاطعه کاری » بپردازد. کم کم تمول قابل ملاحظه ای پیدا کرد و در تمرخان شوره مرکز حکومت داغستان منزل آبرومند و بزرگی تهیه کرده زندگی دلخواهی را آغاز نهاد. وی در قفقاز زنی از اهل «دربند» را بزوجیت اختیار کردکه شیعی مذهب بود. مقامی که طالب اف در تاریخ اخیر ایران یافت بیشتر به این علت است که نوشته های خود را بی تکلّف می نوشت و سبک تازه ای در ادبیات فارسی بوجود آورد. اما باید به این نکته اشارت کنم که وی در زبان و ادبیات ایران تبحر و تحصیلات لازم را نداشت و تنها بر اثر شوق و ذوق فطری از این مرحله پیروز برآمد. خودش در نامه ای که بتاریخ 16 رمضان سال 1314 هَ. ق. بمرحوم میرزا یوسف اعتصام الملک نوشته می نویسد که: «بنده بزبان روسی آشنا هستم. فرانسه نمیدانم. خط روسی رابسیار بد می نویسم. خط ایرانی طبیعی بنده نیز تعریفی ندارد. عربی هیچ بلد نیستم. فارسی را معلوم است چنان میدانم که عرب و فرانسه را. با وجود این از برکت کثرت مطالعه و زور مداومت، بعضی آثار مختصر بیادگار گذاشتم که اخلاف بنده تکمیل کرده بنده را مهندس انشای جدید بدانند.» طالب اف بخرافات مذهب اسلام بهیچوجه پای بندی نداشت و در تلو نوشته های او تصریحاً و تلویحاً به این نکته برخورد می کنیم، اما بمکه رفت و مراسم حج را بجای آورد. چشم وی در اواخر عمر تار شد بطوری که... آقای محمود عرفان از قول شخص موثقی میگفتند که هنگام خواندن یا نوشتن کاغذ را آنقدر بچشم نزدیک میکرد که بیش از سه انگشت فاصله نمیماند. ناچار بقصد استعلاج از تمرخان شوره به برلین می رود و آقای تقی زاده می فرمودند آمدن او به برلین مصادف با زمانی بود که مرحوم احتشام السلطنه علامیر سفیر ایران در آنجا بود (1902 یا 1903 م.) در آغاز این مقال اشاره کردم که سوانح زندگی طالب اف روشن نیست و هر چه نوشته شده در هم آمیخته میباشد، از جمله مرحوم محمدعلی تربیت در کتاب مفید «دانشمندان آذربایجان » نوشته است که طالب اف با همکاری سید محمد شبستری یک شماره روزنامه بنام «شاهسون » به سال 1306 هَ. ق. هجری در اسلامبول نشر کرده است.
طالب اف و مشروطیت. طالب اف به ایران واقعاً علاقمند بوده است و می نویسد: بنده محب عالم و بعد از آن محب ایران و بعد از آن محب خاک پاک تبریز هستم «چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم » و برحسب این علاقه ٔ ذاتی برای تعالی و ترقی ایران سخن میگفت و کتاب می نوشت تا مگر نتیجه ای حاصل آید. او خوشحال بود تا دیگران هم در این راه کمک و یاورش باشند. وقتی آقای تقی زاده به باکو میرسد شخصی از جانب طالب اف نزد وی رفته به تقی زاده میگوید: وقتی رساله ٔ شما را موسوم به «تحقیق در احوال کنونی ایران » خواندم از مرگ بیم ندارم زیرا می بینم پس از من کسی هست تا آنچه را صلاح هست بیان کند. طالب اف برای آزادی ایران قدمهای نافع و مؤثر برداشت از هنگامی که «مسالک المحسنین » و «مسائل الحیاه» را نوشت و قبل وبعد از آن همتش بر این بود که مفهوم آزادی و مشروطیت را برای ایرانیان توضیح کند. مردم آذربایجان بپاس احترام او در دوره ٔ اول مجلس او را بسمت نمایندگی انتخاب کردند نمایندگان آذربایجان در آن دوره اینها بودند: حاجی میرزا ابراهیم آقا، آقامیرزا فضلعلی، سید حسن تقی زاده، مستشارالدوله، حاجی میرزا یحیی امام جمعه خوئی، احسن الدوله هدایت اﷲ میرزا، حاجی عبدالرحیم طالب اف، حاجی محمد حریری، حاجی میرزامیر هاشم دوچی آقا فرش فروش و شرف الدوله. لکن با وجودی که طالب اف قبل ازشروع انتخابات به یکی از دوستانش نوشته بود: «اگر بنده را انتخاب نمایند سر از قدم نشناخته می آیم اما عقیده من باز همان است که ایرانی و مجلس حکایت گاو دهل زن است.» و پس از انجام انتخابات هم قبول کرد که برای شرکت در مجلس بطهران بیاید ولی وفای بعهد نکرد حتی هنگامی که سایر نمایندگان آذربایجان از تبریز حرکت کرده به بادکوبه رفتند تا از راه دریا بطهران بیایند و در آن شهر بین آنها و طالب اف که از تمرخان شوره بدیدارشان آمده بود ملاقاتی روی داد گفته بوده است وقتی بکارهای شخصی خود سر و سامانی دادم به طهران خواهم آمد. اما در این باب که چرا طالب اف وکالت مجلس را قبول نکرد نظریات مختلفی است. آقای اسماعیل یکانی میگفت که چون او با اتابک دوستی صمیمانه ٔ شخصی داشت و در آن هنگام اتابک مورد انتقاد شدید آزادیخواهان و بالخصوص وکلای آذربایجان بود به طهران نیامد تا در مخالفت بر ضد اتابک شرکتی نکرده باشد. راست است، دوستی وی با اتابک صمیمانه بود به طوری که اتابک هنگام بازگشت به ایران در بادکوبه با طالب اف ملاقاتی کرد و از او سفارشنامه ای بعنوان سعدالدوله که هنوز از آزادیخواهان محسوب میشد گرفت. اتابک در این مورد از ملکم خان هم که مورد علاقه و احترام آزادیخواهان بود چنین مکتوبی را گرفته بود. آقای صادق صادق (مستشارالدوله) و آقای تقی زاده علت نیامدن او را کهولت و ناتوانی خاصه تاری چشم میدانند. کسروی در کتاب تاریخ مشروطه نوشته است که چون کتاب «مسالک المحسنین » او از طرف شیخ فضل اﷲ نوری قدغن شده بود ناراضی بود و برای احتراز ازعواقب امر بطهران نیامد.
نظر طالب اف درباره ٔ مشروطیت.از کتابها و مقالات و مکاتیب طالب اف مستفاد میشود که وی آزادی و مشروطیت را برای ایران لازم میدانسته امانه چنان بی قید و شرط که اشکالات دیگری تولید شود. وی در کتاب «مسائل الحیاه» عقاید خود را در این باره بیان داشته و در پایان آنهم ترجمه ای از قانون اساسی ژاپن را آورده است. در رساله ٔ «ایضاحات درباره ٔ آزادی » نیز نظریات خود را نوشته و بطوری که از این پس خواهیم دید کتاب مزبور را در چگونگی مجلس شورای ملی و لزوم ایجاد آن تدوین کرده است. اما در عین حال به این نکته توجه داشته است که آزادی بی بند و بار مفید فایده نیست و کوشش میکرده مردم را به این معنی متوجه سازد. چنانکه در مکتوبی که به میرزا ابوالقاسم آذر مرتضوی نوشته می نویسد: «باری باید ایستاد و کار را ساخت و شهید راه وطن شد، در کارهای خطیر از این دو یکی ناگزیر است. بخدای لایزال اگر این مجلس و یکصد و شصت وچند نفر وکیل متفق باشند و معتدل حرف بزنند و به دست حکومت اسباب علائم ضعف و سوء ظن ندهند و اول از تعلیم و تربیت ملت شروع نمایند همه ٔ اروپا را متعجب میکنند.» همچنین در مکتوبی که پس از بمباران مجلس به آقای علی اکبر دهخدا نوشته متذکر شده است که: «در خصوص نشر صوراسرافیل امیدوارم که بزودی تمام پراکندگان وطن باز به ایران برگردند و در عوض مجادله و قتال در خط اعتدال کار بکنند». و نیز در مکتوبی که از او در شماره ٔ 33 روزنامه ٔ انجمن تبریز بچاپ رسیده است نکاتی دقیق وجود دارد طالب اف در آنجا می نویسد: «ایرانی که تاکنون اسیر یک گاو دو شاخه ٔ استبداد بود اما بعد از این اگر اداره ٔ خود را قادر نشود بگاو هزارشاخه ٔ رجاله دچار گردد. آن وقت مستبدین به نابالغی ما میخندند و دشمنان اطراف شادی کنان لاحول گویند. فاش میگویم که این مسئله بیچون و چرا می بینم ». اگر بخواهیم بحث تحلیلی در باب کتابها و نظریات او بکنیم سخن به درازا میکشد که از حوصله ٔ این مقال خارج است. طالب اف همانطور که نوشته شد قصدش بیداری ایرانیان و افکار آنان بوده است و برای رسیدن به این مقصود از هر راه که ممکن بود اقدام کرد و در ایجاد مدارس جدید کوشش داشت. از جمله در سال 1319 هَ. ق. با کمک مرحوم ملک المتکلمین (وقتی که از راه بادکوبه به اروپا میرفته) در بادکوبه مدرسه ای جهت تعلیم و تربیت ایرانیان آنجا تأسیس میکند و این مطلب را سید حبیب اﷲ اشرف الواعظین در ضمن یادداشتهای خود نوشته است و در کتاب «ملک المتکلمین » تألیف دکتر ملکزاده درج میباشد.
تألیفات طالب اف.
1- پندنامه ٔ مارکوس قیصر روم. این کتاب نتیجه ٔ تفکرات «مارکواوریل انتانیس » است که طالبوف آن را از نسخه ای که «پرنس اوروزوف » از زبان یونانی بروسی ترجمه کرده از تاریخ 25 شعبان 1310 هَ. ق. تا 12 شوال همان سال به فارسی نقل کرده است کتاب مزبور در مطبعه ٔ اختر (اسلامبول) به طبع رسیده لکن تاریخ چاپ آن معلوم و مشخص نیست.
2- رساله ٔ فیزیک. کتابی که پس از پندنامه ٔ مارکوس تدوین کرد رساله ای است در علم فیزیک... متأسفانه نویسنده ٔ این سطور با کوششی که کرد نسخه ای از آن را به دست نیاورد تا مشخصات آن را بنویسد.
3- نخبه ٔ سپهری. این کتاب خلاصه ای است در احوال رسول اکرم (ص) که نخستین بار در اسلامبول به سال 1310 هَ. ق. و نیز در سال 1322 هَ. ق. در طهران چاپ شده است.
4- سفینه ٔ طالبی یا کتاب احمد. سفینه ٔ طالبی که کتاب احمد هم نام دارد مشتمل بر دو جلد میباشد که جلد اول آن به سال 1311 هَ. ق. و جلد دوم آن در سال بعد در اسلامبول به طبع رسیده است. در این کتاب که بصورت صحبت و مباحثه تدوین شده روی سخن طالبوف با پسر موهومی خود بنام احمد است و سخن بر سر مسائل فیزیکی و طبیعی و اختراعات و اکتشافاتی میباشد که در قرن اخیر بوجود آمده است. مؤلف در مقدمه ٔ جلد دوم آن نوشته: «من بنده که سالها است از وطن دور افتاده ام دست تقدیر عنان بسوی غربت معطوف داشته است. به اقتضای حب وطن که خود ازایمان است پیوسته بیاد آن مشعوف بوده ام...» و کتاب را به میرزا اسداﷲخان ناظم الدوله که سالیان دراز والی فارس و سفیر ایران در اسلامبول بود و طالب اف او را مردی دانشمند و اهل فضل معرفی کرده تقدیم داشته است.
5- رساله ٔ هیئت جدیده. این کتاب ترجمه ٔ اثر معروف «کامیل فلاماریون » دانشمند مشهور فرانسوی است و طالب اف آن را از روی نسخه ای که «ب. چار کسوف » بروسی ترجمه کرده به فارسی نقل کرده و در سال 1312 هَ. ق. در مطبعه ٔ اختر (اسلامبول) به طبع رسانیده است. «رساله ٔ هیئت جدیده » بعدها در سال 1312 هَ. ش. ضمیمه ٔ «گاهنامه » و به همت آقای سید جلال الدین طهرانی تجدید چاپ شد.
6- «مسالک المحسنین ». این کتاب از میان آثار طالب اف جنبه ٔ ادبی دارد و بصورت یک سفرنامه نگارش یافته اما شرح یک سفر خیالی است به این شرح که: دوشنبه ٔ 14 ذیقعده 1320 هَ. ق. هیئتی بریاست بنده ٔ راقم محسن بن عبداﷲ، متشکل از دو نفر مهندس مصطفی و حسین، یک نفر طبیب احمد، و یکنفر مهندس شیمی محمد، از اداره ٔ جغرافیای موهومی مظفری مأمور شدیم که بقله ٔ کوه دماوند صعود نمائیم. معدن یخ طرف شمال او را ملاحظه بکنیم، ارتفاع قله را مقیاس، و سایر معلومات و مکاشفات رابا خریطه ٔ معابر خویش به اداره تقدیم نمائیم و این مأموریت را در سه ماه بختام آوردیم...» مسالک المحسنین با تصاویر و چاپی عالی به سال 1323 هَ. ق. در قاهره طبع شده است. طالب اف چون آن را بصورت داستان نوشته خواننده را بدنبال خود میکشد و با دقت تمام بشرح قضایائی که اتفاق افتاده پرداخته وضع اشیاء و حالات افراد را مانند یک رمان نویس وصف میکند.
7- مسائل الحیات یا کتاب احمد. طالب اف پس از اینکه کتاب مسالک المحسنین را نوشت و در ایران مورد توجه واقع شد به نوشتن کتبی پرداخت که از لحاظ اجتماعی برای مردم مفید بود. لهذا در دنبال کتاب مسالک المحسنین کتاب «مسائل الحیات » یا «کتاب احمد» را نوشت که بسیاق سفینه ٔ طالبی در آن با پسر موهومی خود بنام احمد از مسائل سیاسی و حقوقی و اجتماعی سخن میگوید. در کتاب مسائل الحیات بصورت جالبی از فلسفه ٔ مشروطیت و آنچه مربوط به حیات اجتماعی است بحث کرده و سپس سخن را به حقوق اساسی و قانون کشانیده و با نقل ترجمه ٔقانون اساسی ژاپن کتاب را پایان داده است. کتاب مزبور به سال 1324 هَ. ق. در شهر تفلیس طبع گردیده است.
8- ایضاحات در خصوص آزادی. رساله ای است که طالب اف درباره ٔ آزادی و معمای آن در تاریخ اول ذیحجه ٔ سال 1324 هَ. ق. نوشته و حسب الامر مجدالاسلام مدیر روزنامه ٔ ندای وطن در ربیع الثانی 1325 هَ. ق. در تهران چاپ شده و مشتمل است بر ابواب زیر: در تحقیق معنای آزادی. در بیان مجلس شورای ملی. در فواید مجلس شورای ملی. درتکلیف وکلای ملت. در بیان و تکلیف ملت. در بیان قوانین آتیه ٔ ایران. در بیان مالیات. در بیان قانون اساسی.
روزنامه «شمس » کتابی بنام «دستور دارالشورا» به او نسبت داده است که نویسنده تا کنون از آن خبر ندارد و در هیچیک از مراجع و مآخذ نیز نام آن نیامده است.
9- سیاست طالبی. آخرین کتابی که از طالب اف پس از مرگش بچاپ رسیده «سیاست طالبی » است که مشتمل بر دو مقاله است یکی «سیاسی » و دیگری «ملکی ». کتاب مزبور به سال 1329 در طهران طبع شده و ناشر در پشت جلد کتاب نوشته است که: «این کتاب عدیم المثال از جمله ٔ کتابهائی است که تا بحال نسخه ٔ آن را احدی ندیده و ابداً در هیچ جا به طبع نرسیده و مقالات و مطالب آن تا حال در هیچ کتابی دیده نشده و مندرجات آن بسیار تازه و جاذب است و مخصوصاً برای مردگان قبور جهل (یعنی ایرانیان) نفخه ٔ صور آخرین است و حسب المیل خودآن مرحوم در زمان حیاتش به طبع نرسیده، اینک حضرت مستطاب ثقهالاسلام آقای حاجی سید ابراهیم نماینده ٔ محترم فارس مؤسس طبع گردیده و بمراقبت و مداقه ٔ این بنده میرزا حبیب اﷲ شیرازی بحلیه طبع آراسته گردید.
10- اشعار و مقالات.غیر از کتبی که از آنها سخن رفت طالب اف مقالات پراکنده ای دارد که در جراید آن زمان مثل «انجمن » و «حبل المتین » و غیره درج است. وی بعض اوقات شعر هم میگفت و آنچه از اشعار او در دست میباشد بیشتر جنبه ٔ اجتماعی دارد که بمنظور تهییج افکار ایرانیان سروده است. اما باید توجه داشت که اشعار او از لحاظ شعری قابل توجه نیست و با نثر عالی او قابل ملاحظه نمیباشد. چند قطعه از اشعارش در «مسالک المحسنین » مندرج است و قصیده ای هم از او در شماره ٔ 9 روزنامه ٔ تبریز مورخ 16 محرم 1329 هَ. ق. که بمدیریت آقای اسماعیل یکانی در تبریز چاپ میشده به طبع رسیده که ابیاتی از آن در ذیل نقل میشود:
تا که دانش و غیرت شد ز خلق ایرانی
ملک و ملت ایران رفت رو به ویرانی
کشوری همه غافل ملتی همه جاهل
مست جام بی علمی محو خمر نادانی
هیجده سنه افزون از هزار و سیصد بود
کز غم وطن طبعم کرد این نواخوانی.
در پایان تذکر دو موضوع را بعنوان تکمله لازم دیدم یکی آنکه وظیفه ٔ خود میدانم از آقای حاج حسین نخجوانی و آقای سلطان القرائی که هر دو از اخیار فضلای تبریز میباشند و مدارکی در احوال مرحوم طالب اف دراختیار اینجانب گذاشتند تشکر کنم که بر من فرض بود دیگر آنکه بموجب شرحی که آقای محمدعلی صفوت تبریزی در کتاب «داستان دوستان » نوشته، طالب اف دارای یک دختربوده که به یکی از اهالی قفقاز شوهر کرده است. مرحوم لعلی ملقب به شمس الاطبا که یکی از فضلای شهر تبریز بوده درباره ٔ طالب اف اشعار متعددی دارد که چند بیت ازآنها را در اینجا نقل میکنیم:
زنده باش ای حکیم پندآموز
زنده باش ای مربی آدم
ای بنای وطن پرستی تو
استوار و قویم و مستحکم
بخدافیلسوف ایرانی
تالیت نیست در دیار عجم
گوشه ٔ «شوره » گرچه مسکن تست
هست این گوشه رشک باغ ارم.
(مجله ٔ یغما سال چهارم شماره 5 مرداد 1330).
و رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 367، 372، 373، 402 و همان کتاب ج 1 ص 288 شود.

معادل ابجد

تجددطلب

452

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری