معنی ماربزرگ

حل جدول

ماربزرگ

بوا، کبری

بوآ


بوآ

ماربزرگ

فارسی به عربی

ماربزرگ

ثعبان

انگلیسی به فارسی

serpent

ماربزرگ

عربی به فارسی

ثعبان

مار , ماربزرگ , ابلیس , صورت فلکی حیه

فرانسوی به فارسی

serpent (nom masculin)

مار , ماربزرگ , ابلیس , صورت فلکی حیه.

اسپانیایی به فارسی

serpiente

مار، ماربزرگ، ابلیس، صورت فلکی حیه، مار، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن.

سوئدی به فارسی

orm

مار، ماربزرگ، ابلیس، صورت فلکی حیه، مار، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن،

لغت نامه دهخدا

ماژدر

ماژدر. [دَ] (اِ مرکب) مخفف مار اژدر است که ماربزرگ باشد و عربان ثعبان گویند. (برهان) (آنندراج).مار بزرگ که به تازی ثعبان گویند. (ناظم الاطباء).


زعبل

زعبل. [زَ ب َ] (ع ص، اِ) هر آنکه هرچه خورد نگوارد او را و شکم کلان می شود و گردن باریک. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زعبله شود. || ماربزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). افعی. (اقرب الموارد) || آفتاب پرست. || مادر یا زن گول. || درخت پنبه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- ثکلته الزّعبل، ای امه الحمقاء. (ناظم الاطباء).


اسود

اسود. [اَ وَ] (ع ص، اِ) سیاه. مؤنث: سَوْداء. ج، سود. (مهذب الاسماء). ضد ابیض:
گاه چون زنگیان بوی اسود
گه چو سقلابیان شوی احمر.
مسعودسعد.
|| مهتر و بزرگ قوم. ج، اَساوِد. || مار بزرگ. (مؤید الفضلاء). مار بزرگ سیاه. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). قسمی ماربزرگ است که در آن سیاهی است. ج اَساوِد. || کژدم. || عرب. || گنجشک. (منتهی الارب). || مال بسیار. اسباب. ج، اساود. || ذات مردم. || میان دل. || آب صافی. (مهذب الاسماء). || (ن تف) نعت تفضیلی از سیادت. بزرگتر. مهتر. بزرگوارتر. اسود من الاحنف. || اجل ّ: هو اسود من فلان، ای اجل ّ منه و اسخی و اعطی للمال و احلم. (منتهی الارب): انا من قوم منهم او فی العرب و اسودالعرب. (فرزدق به سلیمان بن عبدالملک). || سهم اسود؛ تیر مبارک. یتیمَّن به کأنّه اسودّ من، کثره ما اصابه الید. (منتهی الارب). || اسود قلب، سویدای دل. دانه ٔ دل. || اسود یا اسود سالخ، مار بزرگی که در آن سیاهی باشد. رجوع به اسود سالخ شود. || نوعی یاقوت را گویند که نفطی (؟) و کحلی بود. (الجماهر بیرونی ص 79).

فرهنگ فارسی هوشیار

قزاز

ازریشه ی فارسی کژفروش ابریشم فروش ماربزرگ ‎ ابریشم فروش علاقه بند: آنکه امروز قدش سرو سرافراز من است شاه خوبان جهان اکبر قزاز من است، آنکه کرم ابریشم را تربیت کند.

معادل ابجد

ماربزرگ

470

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری