معنی شیردرنده

واژه پیشنهادی

حل جدول

شیردرنده

هرماس

غضنفر

فرهنگ فارسی هوشیار

هماس

‎ شیر بیشه، سخت شکننده (اسم) شیردرنده.


رابض

(اسم) شیر درنده ‎ شیردرنده، دزدار دژدار ‎- 3 بیمار بستری


ارسن

(اسم) شیر شیردرنده اسد، مرد شجاع دلیر، نامی از نامهای خاص ترکی است.

لغت نامه دهخدا

ضرغام

ضرغام. [ض ِ] (ع اِ) شیر بیشه. ضرغامه. (منتهی الارب). شیر. (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء) (دهار). شیردرنده. (منتخب اللغات). اسد. ج، ضراغم:
ارجو که مردی شود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام.
فرخی.
وگر نشاط شکار آیدت روا باشد
که با منست بهر بیشه ای کنون ضرغام.
مسعودسعد.
جائی که بأس حسام و صولت بهرام و سورت ضرغام روی نمود، بخوادع کلام و روادع ملام التفاتی نرود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).

معادل ابجد

شیردرنده

773

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری