معنی شیردوشنده
حل جدول
هاشم
لغت نامه دهخدا
دوش. (ماده ٔ مضارع از دوشیدن) اسم از دوشیدن. رجوع به دوشیدن شود. || و گاه صفت فاعلی از آن ساخته شود و به صورت ترکیب به کار رود: شیردوش، شیردوشنده. || گاه نیز معنی ظرفیت دارد یا اسم آلت می سازد: گاودوش، ظرفی که شیر گاو در آن دوشند. گودوش. گودوشه. رجوع به گاودوش و گودوش و گودوشه شود.
معادل ابجد
879