معنی ستیزه‌جو

حل جدول

ستیزه‌جو

جانکش


پرخاش‌گر

ستیزه‌جو

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستیزه‌جو

پیکارجو، پیکارگر، ستیهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگ‌طلب، ستیزه‌گر، ستیزا، عربده‌جو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم، لجوج، سرکش، عاصی، نافرمان، طاعی،
(متضاد) صلح‌طلب، آشتی‌جو، آشتی‌خواه


ستیزه‌گر

ستیزه‌جو، ستیزه‌کار، ستیهنده، منازع،
(متضاد) صلحجو


متحارب

جنگ‌افروز، جنگ‌وجو، ستیزه‌جو، محارب


جنگ‌افروز

پیکارجو، جنگ‌طلب، ستیزه‌جو، متحارب، مفسده‌جو،
(متضاد) صلح‌طلب


عربده‌جو

ستیزه‌جو، مبارزطلب، بدخلق، بدخو، بدمست، نعره‌زن


آرامش‌طلب

آرامش‌جو، آرامش‌خواه، سازشکار، سازشگر، صلح‌جو، صلحدوست،
(متضاد) ستیزه‌جو، عربده‌جو


پیکارگر

جنگجو، رزمنده، ستیزه‌جو، مبارز، محارب،
(متضاد) مصلح، صلح‌طلب


ستیزه‌کار

خودرای، ستیزه‌جو، تندخو، پرخاشگر، ستیزه‌گر، سرکش، لجوج، نافرمان،
(متضاد) مطیع، فرمانبر


پیکارجو

جنگجو، دلاور، ستیزه‌جو، ستیزه‌گر، محارب، منازع، نبردآزما،
(متضاد) صلحجو


متخاصم

صفت دشمن، ستیزه‌جو، متخاصمه، عدو، معاند،
(متضاد) دوست، متحد

فرهنگ عمید

ستهی

ستیزه‌جو، جنگجو،


شورپشت

سرکش، نافرمان، ستیزه‌جو،

روان‌شناسی

Disputatious

ستیزه‌جو، جدلی

معادل ابجد

ستیزه‌جو

491

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری