معنی متخاصم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

متخاصم. [م ُ ت َ ص ِ] (ع ص) با یکدیگر خصومت کننده. (آنندراج). خصومت کننده. و با همدیگر جنگ کننده. || مأخوذ ازتازی، خصم و دشمن و حریف در ادعا. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مُ تَ صِ) [ع.] (اِفا.) دشمن، خصم.

فرهنگ عمید

دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر، دشمن،
(حقوق) یک طرف دعوا در محاکمه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

صفت دشمن، ستیزه‌جو، متخاصمه، عدو، معاند،
(متضاد) دوست، متحد

فرهنگ فارسی هوشیار

دشمن کینگر (اسم) آنکه با دیگری دشمنی کند جمع: متخاصمین.

فرهنگ فارسی آزاد

مُتَخاصِم، دشمنی کننده با یکدیگر، نزاع کننده با یکدیگر،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر