معنی ستهی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ستهی. [س َ ت َ هی ی] (ع ص) آنکه همواره از پس قوم رود. (منتهی الارب). رجوع به ستیهی شود. در تاج العروس آرد: سُتَیهی و صواب سَیْتهی بر وزن حیدری چنانکه نص فراء است بخط صاغانی.
ستهی. [س ُ ت ُ] (حامص) ملالت. ستوهی. سیر آمدگی. (یادداشت بخط مؤلف).
ستهی. [س ِ ت ِ] (ص) جنگجو. ستیزه جو. (ناظم الاطباء).
ستیزهجو، جنگجو،
خستگی درماندگی، ناتوانی ضعف، ملالت افسردگی، پریشانی.