معنی پیکارجو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
پیکارجو. [پ َ / پ ِ] (نف مرکب) پیکارجوی:
سپهبد شگفتی بماند اندر او
بدو گفت کای ماه پیکارجو.
فردوسی.
فرهنگ عمید
پیکارجوینده، جنگجو، رزمجو،
مترادف و متضاد زبان فارسی
جنگجو، دلاور، ستیزهجو، ستیزهگر، محارب، منازع، نبردآزما،
(متضاد) صلحجو
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.