معنی درجهها
حل جدول
رتب
مترادف و متضاد زبان فارسی
رتبهها، درجهها، منصبها، مقامات
طبقات
اشکوبهها، طبقهها، مرتبهها، درجهها، پایهها، مراتب، گروهها، جماعات، ترجمان احوال (دانشمندان)
مراتب
درجات، پایهها، درجهها، مراحل، منازل، ارزشها، رتبهها، قدرها، امر، قضیه، موضوع، مطلب، بارها، دفعات
مقامات
اولیاء امور، درجات، درجهها، منزلتها، پستها، مناصب، منصبها، شغلها، مشاغل، مراحل، منازل، مقامها، هنرها، کارهای شایان، مقامهها، مجالس، مجلسها
فرهنگ عمید
وسیلهای به شکل چند صفحۀ مدرج برای اندازهگیری ارتفاع ستارگان و مشخص کردن مکان آنها،
* اسطرلاب مسطح: (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی دارای صفحۀ مدور فلزی که بر آن حروف و خطوط و دوائر و درجهها و نامهای بروج نقش بوده،
* اسطرلاب تام (تمام): (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی که همهچیز آن کامل باشد،
* اسطرلاب نیمه (نصفی): (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی که از اسطرلاب تام کوچکتر بوده و در آن بعضی عددها و درجهها را حذف میکردند،
* اسطرلاب ثلثی: (نجوم) [قدیمی] اسطرلابی که از اسطرلاب نیمه کوچکتر بوده و در آن بعضی عددها و درجهها را حذف میکردند،
* اسطرلاب چهارم:
قرآن. δ زیرا چهارمین کتاب آسمانی بعد از زبور، تورات، و انجیل است،
[قدیمی، مجاز] آفتاب،
معادل ابجد
218