معنی ظرفها
حل جدول
اوانی
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
تکهای پارچه که با آن ظرفها را بشویند یا گردگیری کنند،
ظرف شویی
شستوشوی ظرفها، شستن ظرف،
(اسم) ماشینی که ظرفهای آشپزخانه در آن شسته میشود،
(اسم) جای مخصوصی در آشپزخانه که در آن ظرف میشویند،
آشپزی
کیک ساده در مایکروویو
کیک ساده در مایکروویو به آسانی و در عرض ۵ دقیقه آماده میشود و برای تزیینش میتوانید از هر چیزی که دوست دارید استفاده کنید، از خامه و بستنی گرفته تا میوه و مغزهای خوشمزه. کیک ساده در مایکروویو تهیه میشود ولی اگر مدت زمان مناسبی در مایکروویو بماند بافتی مانند کیکهای معمولی پیدا میکند. در ضمن این کیک در کاسههای کوچک تهیه میشود و به این ترتیب هر کس میتواند کیک مخصوص به خودش را داشته باشد. در واقع نیازی به خارج کردن کیک از قالبش نیست، اما اگر کف کاسه را به خوبی چرب کنید و بعد از پخته شدن کمی صبر کنید تا کاسه خنک شود میتوانید آن را از قالب بیرون بیاورید و تزیین کنید.
طرز تهیه: در یک کاسه متوسط کره را آب کنید. برای این کار کره را به تکههای کوچک تقسیمکنید و ظرف را ۱۰-۲۰ ثانیه در مایکروویو قرار دهید. سپس خارج کنید و هم بزنید تا کره کاملاً ذوب شود. اگر لازم بود چند ثانیه دیگر آن را در مایکروویو بگذارید. سپس شکر را به کره اضافه کنید و خوب هم بزنید تا کاملاً با هم مخلوط شوند.
آرد را الک کنید و سپس آن را همراه با تخممرغ و شیر به مخلوط کره و شکر اضافه کنید و به شدت هم بزنید. مایه باید یکدست و کرممانند شود.
کف چهار کاسه کوچک مناسب فر را چرب کنید. سپس مایه کیک را در ظرفها تقسیم کنید. کمی بیشتر از نصف هر ظرف باید پر شود. ظرفها را یکی دو بار روی میز آشپزخانه بزنید تا اگر حبابی در مایه هست از بین برود. سپس با سلفون روی ظرفها را بپوشانید. فقط یک گوشه از سلفون را باز بگذارید تا بخار بتواند خارج شود.
حال ظرفها را یکی یکی در مایکروویو قرار دهید تا کیک ساده آماده شود. هر کیک حدود ۵۰-۶۰ ثانیه نیاز به پختن دارد که زمان دقیق آن به قدرت مایکروویو و اندازه ظرف دارد. وقتی کیک پخته شد سلفون را از روی آن بردارید.
آن را در یک بشقاب کوچک برگردانید. اگر به راحتی از ظرف جدا نشد میتوانید با یک چاقو دور تا دور کیک را از ظرف جدا کنید.
کیک ساده را با مربا، خامه یا بستنی سرو کنید. همچنین میتوانید روی آن را با ترافلهای رنگی یا میوههای تازهای مثل توت فرنگی تزیین کنید.
نکته: رعایت کردن زمان پخت اهمیت زیادی دارد. چون اگر کیک زیاد پخته شود خشک می شود و اگر کمتر از زمان لازم پخته شود مغز آن خیس و خام میماند. با یکی دو بار امتحان کردن زمان دقیق را به دست میآورید.
ضرب المثل فارسی
این ضرب المثل زمانی کاربرد دارد که فردی بخواهد دیگران را نصیحت بیهوده کند.
و امّا ریشه این ضرب المثل از کجا است:
روزی مرد نادانی به همراه الاغش که خورجین سنگینی بر پشتش بسته بود به قصد فروش کالایش به طرف شهر دیگری حرکت کرد. چند ساعتی از حرکت آنها گذشته بود که خورشید کم کم به وسط آسمان رسید و هوا خیلی گرم شد. مرد خسته و تشنه شد، در حالیکه خودش و الاغش به شدت عرق میریختند تا اینکه به محل مناسبی که هم درختی بود تا از سایهی آن استفاده کند و هم چشمهی آبی بود تا تشنگیش را برطرف کند رسید.
مرد تصمیم گرفت برای اینکه الاغ بیچاره خستگیاش در برود بار سنگینی که بر روی دوش الاغ بود را روی زمین بگذارد تا حیوان بیچاره هم ساعتی استراحت کند. اما هرچه تلاش کرد، دید بار سنگینتر از آن است که تنهایی بتواند تکانش دهد.
کمی که گذشت پیرمرد فقیر و بیچارهای با لباسهای کهنه وصلهدار از آن محلّ میگذشت. مرد جلو رفت و سلام و علیک کرد و گفت: پدرجان میتوانی به من کمک کنی؟ بار این حیوان بسیار زیاد است و من میخواهم بارش را روی زمین بگذارم تا کمی خستگی در کند. پیرمرد کمک کرد و سر خورجین را گرفت و با کمک مرد خورجین سنگین را از دوش الاغ برداشتند. الاغ سریع رفت و گوشهای شروع به چریدن کرد.
صاحب الاغ از پیرمرد تشکر کرد و گفت: دست شما درد نکند. این خورجین خیلی سنگین بود. نمیتوانستم به تنهایی آن را بردارم. پیرمرد لبخندی زد و گفت: آره سنگین بود، مگر چه چیزی در خورجین ریختهای؟
مرد گفت: یک طرف خورجین را پر از ظرف مسی کردهام و طرف دیگرش هم قوه سنگ ریختهام تا تعادل داشته باشد و حیوان بتواند راه برود.
پیرمرد فقیر خندهاش گرفت. گفت: راست میگویی؟ تو یک طرف قلوه سنگ ریختی یک طرف ظرف مسی! مرد گفت: بله، وگرنه چه جوری میتوانم تعادلش را نگه دارم؟ پیرمرد فقیر گفت: خوب مرد حسابی چرا ظرفها را تقسیم نکردی؟ نصفش این طرف خورجین و نصفی دیگر آن طرف؟ تعادلش هم حفظ میشد آن وقت میتوانی قلوه سنگها را خالی کنی و دور بریزی. اصلاً بار خورجینت کمتر میشود و الاغ بیچاره تندتر راه میرود.
صاحب الاغ گفت: راست میگویی، چرا تا حالا به ذهن خودم نرسیده بود. و بعد به کمک پیرمرد تمام قلوه سنگهایی که در خورجین ریخته بود را خالی کرد و به جایش ظرفهای مسی را دو قسمت کرد تا تعادل بار هم حفظ شود. کارشان که تمام شد مرد صاحب الاغ گفت: پیرمرد تو که به نظر آدم باهوش و دنیادیدهای میآیی پس چرا به این شکل، با فقر و فلاکت زندگی میکنی؟
پیرمرد فقیر گفت: من هم زمانی مثل تو بودم و مقداری دارایی داشتم و با آن دادوستد میکردم، ولی کارم حساب و کتاب درستی نداشت. همین هم باعث ورشکستگی و فلاکت من شد. بر پیشانی من فقر نوشته شده. مرد گفت: یعنی چی؟ واقعاً تو یک روزی صاحب دادوستد بودی ولی نتوانستی آن را حفظ کنی و داراییات را از دست دادی؟ مرد خشمگین شد و گفت: بلند شو و کمک کن تا قلوه سنگها را بار خورجین الاغم بکنم.
پیرمرد با تعجب او را نگاه کرد و گفت: برای چی؟ مگه چی شده؟ مرد در پاسخ گفت: تو اگر آدم دانایی بودی و سر از حساب و کتاب درمیآوردی، میبایست خطی که روی پیشانیات نوشته بود میخواندی و به موقع آن را تغییر میدادی تا به این روز فقر و بیچارگی نیفتی.
پیرمرد حیرت زده رفتار مرد را نگاهی کرد، که چگونه قلوه سنگها را در یک طرف خورجین و در طرف دیگر خورجین ظرفهای مسی را ریخت. پیرمرد چون هیچ حرفی برای گفتن نداشت سکوت کرد و بدون اینکه خداحافظی کند به مسیر خودش ادامه داد.
معادل ابجد
1186