معنی خوش‌سلیقه

حل جدول

خوش‌سلیقه

خوش‌ذوق


خوش‌ذوق

خوش‌سلیقه


نمایش نامه کارلو گولدونی

تاجر ورشکسته، زن خوش‌سلیقه، نوکر دو ارباب، بیوه زرنگ، دوشیزه محترم، زن خوب، خانواده عتیقه، تئاتر کمیک، قهوه‌خانه، زن حسود، ارباب، مهمانخانه‌چی، زن عجیب، کلفت‌ها، زن تنها، پدری برای عشق، بیوه شوخ، به دام انداختن مرد ثروتمند، زن بذله‌گو، خانه جدید، یک رویداد عجیب، مادر خوب، غصه تعطیلات، دعواهای کیوتزا، عشق آرلکینو و کامیلا، عشق زلیندا و لیندورو، بادبزن

مترادف و متضاد زبان فارسی

خوش‌سلیقه

باذوق، باسلیقه، سلیقه‌دار، سلیقه‌مند،
(متضاد) بدسلیقه


بی‌سلیقه

بدپسند، بی‌ذوق،
(متضاد) باسلیقه، خوش‌سلیقه


بدسلیقه

بدذوق، بدمزاج،
(متضاد) خوش‌سلیقه، خوش‌ذوق


سلیقه‌دار

باسلیقه، خوش‌سلیقه، سلیقه‌مند،
(متضاد) بی‌سلیقه


باذوق

خوش‌قریحه، ذوقمند، صاحب‌قریحه، صاحب‌ذوق، خوش‌سلیقه، سلیقه‌دار،
(متضاد) بی‌ذوق، کج‌ذوق

فرهنگ عمید

خوش ذوق

خوش‌قریحه، خوش‌طبع،
خوش‌سلیقه،


راست طبع

خوشطبع، خوش‌سلیقه، خوش‌ذوق،
اهل دل، اهل حال: آن‌کس که نه راست‌طبع باشد نه نکو / نه عاشق کس بُوَد نه کس عاشق او (سعدی۲: ۷۳۱)،

معادل ابجد

خوش‌سلیقه

1111

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری