معنی خوش‌سیما

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

خوش‌سیما

خوش‌قیافه، زیبا، قشنگ، نکورو، خوش‌گل، خوب‌رو،
(متضاد) زشت، بدقیافه، بدرو، مه‌رو، مهسا، مه‌جبین،
(متضاد) زشت‌رو، پری‌رو، پری‌چهر، زهره‌جبین، وجیه، زیباروی، ملیح،
(متضاد) زشت‌رو، بدگل


خجسته‌رو

خجسته‌طلعت، خجسته‌لقا، خوش‌رو، خوش‌منظر، خوش‌سیما


خوش‌لقا

خوش‌منظر، خوش‌سیما، خوش‌قیافه، خوش‌برورو، خوش‌شمایل


بدسیما

بدقیافه، بدشکل، بی‌ریخت، بدگل، زشت‌رو، کریه‌المنظر،
(متضاد) خوش‌سیما، خوش‌منظر


نکورو

جمیل، خوب‌رو، خوش‌سیما، خوشگل، زیبا، صبیح، قشنگ،
(متضاد) زشت‌رو


نیکچهر

پریچهر، خوش‌سیما، خوشگل، دلارا، زیبا، قشنگ، ماهرو، مقبول، مه‌جبین، مهوش


خوش‌قیافه

خوبرو، خوش‌ترکیب، خوش‌سیما، خوشکل، زیبا، زیبارو، صبیح،
(متضاد) بدقیافه، زیبااندام، خوش‌هیکل،
(متضاد) بدهیکل


خوب‌رو، خوبرو

پری‌چهر، پری‌رو، جمیل، خوب‌روی، خوش‌سیما، خوشکل، خوش‌گل، زهره‌جبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماه‌سیما، مقبول، مه‌جبین، مه‌رو، مهسا، نکورو، نیکورو،
(متضاد) زشت‌رو

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

خوش منظر

خوش‌سیما، زیبا،
خوش‌نما، خوش‌منظره،

معادل ابجد

خوش‌سیما

1017

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری