معنی خوشقیافه
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خوبرو، خوشترکیب، خوشسیما، خوشکل، زیبا، زیبارو، صبیح،
(متضاد) بدقیافه، زیبااندام، خوشهیکل،
(متضاد) بدهیکل
خوشلقا
خوشمنظر، خوشسیما، خوشقیافه، خوشبرورو، خوششمایل
بدریخت
بدترکیب، بدشکل، بدقیافه، بدگل، زشت، زشترو،
(متضاد) چشمنواز، خوشریخت، خوشقیافه، قشنگ
خوشکل
جمیل، خوبرو، خوشقیافه، خوشگل، دلربا، زیبارو، زیبا، صبیح، قشنگ، ماهرو، نکورو، نیکمنظر،
(متضاد) بدگل، زشت
خوشگل، خوشگل
جمیل، خوبرو، خوشاندام، خوشقیافه، خوشکل، دلربا، رعنا، زیبا، زیبارو، شکیل، صبیح، ظریف، قشنگ، ماهرو، ملوس، ملیح، نکورو، نیکمنظر، وجیه،
(متضاد) بدگل، زشت
خوشسیما
خوشقیافه، زیبا، قشنگ، نکورو، خوشگل، خوبرو،
(متضاد) زشت، بدقیافه، بدرو، مهرو، مهسا، مهجبین،
(متضاد) زشترو، پریرو، پریچهر، زهرهجبین، وجیه، زیباروی، ملیح،
(متضاد) زشترو، بدگل
فرهنگ فارسی هوشیار
خوبچهر
معادل ابجد
1102