معنی بیملاحظه
حل جدول
بدون دقت، بدون رودربایستی
بیملاحظه کاری کردن
چشم بسته کاری انجام دادن
بدون دقت- بدون رودربایستی
بیملاحظه
نه گذاشت نه ورداشت
ناگهان و بدون مقدمه و صریح و بیملاحظه حرف نادرست و نامربوطی را به طرف مقابل گفتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیاحتیاط، بیمبالات، بیمحابا، نترس، بیپروا،
(متضاد) ملاحظهکار
باحزم
احتیاطکار، دوراندیش، محتاط، ملاحظهکار،
(متضاد) بیملاحظه
ملاحظهکار
باحزم، دوراندیش، عاقبتنگر، محتاط،
(متضاد) بیملاحظه
بیاحتیاط
بیپروا، بیقید، بیمبالات، بیملاحظه، سربههوا، نامحتاط،
(متضاد) محتاط
بیکله
بیپروا، بیملاحظه، بیاحتیاط،
(متضاد) ملاحظهکار، محتاط، سبک عقل، بیعقل، سبکمغز، دیوانه
بیمبالات
بیتوجه، بیدقت، بیفکر، بیملاحظه، سهلانگار، لاابالی، لاقید،
(متضاد) متوجه، محتاط، ملاحظهکار
حازم
بااحتیاط، دوراندیش، باحزم، ملاحظهکار، عاقبتاندیش، محتاط،
(متضاد) بیاحتیاط، بیپروا، بیملاحظه، هوشیار، باهوش
بیمحابا
بیباک، بیپروا، بیملاحظه،
(متضاد) ملاحظهکار، بیادب، گستاخ،
(متضاد) آدابدان، بیباکانه، گستاخانه،
(متضاد) محتاطانه
معادل ابجد
996