معنی پوت

لغت نامه دهخدا

پوت

پوت. (اِ) مهمل لوت. در جمله ٔ اتباعی لوت و پوت این کلمه آمده است:
شیرخواره کی شناسد ذوق لوت
مر پری را بوی باشد لوت و پوت.
مولوی.
عشق باشد لوت و پوت جانها
جوع از اینروی است قوت جانها.
مولوی.
لوت بمعنی طعام است و پوت چون تابعی برای آن. و کلمه ٔ دیگری هست و آن قلیه پوتی است که از جگر گوسفند سازند واز این رو در لغت نامه ها گمان برده اند که یکی از معانی پوت جگر است. واﷲ اعلم. و صاحب برهان گوید: نوعی از خربزه هم هست.

پوت. [] (اِ) بود. پوط. وزنی از اوزان روس معادل با پنج من و نیم تبریز.


لوت پوت

لوت پوت. (اِ مرکب، از اتباع) اقسام طعامهای لذیذ. (غیاث). رجوع به لوت و پوت شود.


پوت کشی

پوت کشی. [ک َ / ک ِ] (حامص مرکب) اصطلاحی است مقنّیان را.

فرهنگ معین

پوت

جگر گوسفند، خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست می کنند. [خوانش: (اِ.)]

(اِ.) انواع اطعمه و اشربه، اقسام خوردنی.

فرهنگ عمید

پوت

واحد اندازه‌گیری وزن در روسیه، برابر ۱۶ کیلوگرم،

خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست کنند، قلیه‌پوتی،
[تابعِ لوت] طعام: عشق باشد لوت‌وپوت جان‌ها / جوع از این روی است قوت جان‌ها (مولوی: ۴۵۴)،

حل جدول

پوت

واحد وزن روسیه

گویش مازندرانی

پوت

واحد وزن در حدود،، /۴۰۰ کیلوگرم

ریزه سنگ به اندازه های تسبیح که به عنوان ابزار بازی استفاده...

تهی، خالی، پوک

هر چیز بی مغز توخالی غوزه های پنبه پس از خارج کردن وش پوسته...


پوت پوت هادان

ناسزا – به زنان نسبت روسپی گری دادن

فرهنگ فارسی هوشیار

پوت

روسی سنگ اندازه ای است در روسیه برابر با 16 کیلوگرم

معادل ابجد

پوت

408

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری