معنی پو

لغت نامه دهخدا

پو

پو. (اِ) رجوع به پوئیدن و پو گرفتن شود.

پو. [پ ُ] (اِخ) نام شهر مرکزی ایالت پیرنه ٔ سفلای فرانسه. در ساحل رود گارد پو در 757 هزارگزی جنوب غربی پاریس دارای 38962 تن سکنه و موزه و کتابخانه ٔ بامنظره ٔ باصفا، و قصر قدیمی و تفرجگاه عمومی و تآتری زیبا و دباغ خانه های متعدد، بنگاههای رنگرزی، و کارخانه های پارچه بافی و شراب بسیار خوب. این شهر مولد هنری چهارم پادشاه فرانسه است و مجسمه ای از او در میدان شهر برپاست.

پو. [پ ُ] (اِخ) بزرگترین رود ایتالیا است که در قسمت شمالی این کشور حوضه ٔ بزرگی تشکیل میدهد. منبع این رود در کوه وزو و از سلسله ٔ جبال آلپ واقع در حدودایتالیا و فرانسه میباشد از اینجا رو بسوی مشرق جریان خود را آغاز میکند و از میان شهرها و قصبه های کارینیان، تورینو، کازال، پلزانس کرمونه و گوآستاله میگذرد و پس از طی مسافت 250هزارگز به دو شاخه ٔ بزرگ و شعبات چند منقسم شده به خلیج وندیک میریزد. از طرف چپ کوههای آلپ و از طرف راست جبال آپنین بر این رود احاطه دارد نهرهای بسیاری هم که از یکی دو سلسله ٔ جبال نبعان دارد وارد این رود میشود. مهمترین انهاری که از طرف چپ به رود مزبور وارد میشود: دریا ربپاریا، استوریا، دوریا بالیتا، سسیا، تسین، آدا، اولیو، مینچو، و عمده ترین نهرها که از جانب راست بدو ملحق میگردد عبارت است از: تاناریو، اسکریویا، تربیا، تارو لنچه، کروستولو، سکیا، یا ناروورتو، و علاوه بر این در نزدیکی مصب ّ خویش بوسیله ٔ چند شعبه با نهر آدیج ارتباط و اختلاط پیدا میکند. در ساحل این رود سدهای بسیار قدیمی دیده میشود چه در موسم بارانها از همان زمانهای قدیم طغیان میکرده و مجاورین رود خود را دچار خسارت میساخته است. سیر سفائن در این رود کار دشواری است از آنکه آب آن ماسه ٔ بسیاری با خود آورده و دهانه را سد میکند. حوضه ٔ این رود دشت بسیار باصفا و پهناوری است و حاصلخیزترین قسمت اراضی ایتالیا بشمار میرود. محصول کلی آن برنج است نام باستانی این رود اریدانوس است و در زمان رومیان به پادوس مشهور بوده است.


پو گرفتن

پو گرفتن. [گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) دویدن. دویدن آغاز کردن:
شیر سگی داشت که چون پو گرفت
سایه ٔ خورشید بر آهو گرفت.
نظامی.
و در بعض لغت نامه ها پو گرفتن را کوس بستن گفته اند.

فرهنگ عمید

پو

پوییدن
پوییدن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تکاپو،
پوینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): راه‌پو،
(اسم مصدر) حرکت کردن با سرعتی بین دویدن و پیاده‌روی، پویه،
* پو گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] دویدن: شیر سگی داشت که چون پو گرفت / سایهٴ خورشید بر آهو گرفت (نظامی۱: ۵۳)،

فرهنگ معین

پو

رفتار تند، دو. [خوانش: (اِ.)]


پو گرفتن

رفتن، دویدن. [خوانش: (گِ رِ تَ) (مص ل.)]

حل جدول

پو

نویسنده اثر کلاغ

رفتار میانه روی

رفتار میانه روی، نویسنده کلاغ

فرهنگ فارسی هوشیار

پو

(اسم) رفتار وسط که نه تند باشد و نه کند پویه.


پو گرفتن

(مصدر) رفتن، دویدن: شیر سگی داشت که چون پو گرفت سایه خورشید بر آهو گرفت. (نظامی)

گویش مازندرانی

پو

فوت دمیدن به آتش با هر چیز، راز و رمز

پود پارچه

سخن بزرگان

ادگارآلن پو

سست اراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز تغییر می یابد.

معادل ابجد

پو

8

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری