معنی قاصد
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
قصدکننده، پیک پیاده که نامه یا پیغامی را به مقصد دوری می برد. [خوانش: (ص) [ع.] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
نامهبر، پیک، چاپار،
[قدیمی] قصدکننده، آهنگکننده،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ایلچی، برید، پیامگزار، پیک، چاپار، فرستاده، نامهبر، نامهرسان
فارسی به انگلیسی
Carrier, Courier, Forerunner, Herald, Homing, Messenger
فارسی به عربی
رائد، ساعی، منادی
گویش مازندرانی
خواستگار، پیام بر، مامور انجام کاری، دلاله
فرهنگ فارسی هوشیار
آهنگ کننده، قصد کننده
فرهنگ فارسی آزاد
قاصِد، قصد کننده (بمعنای قصد توجه شود)، آسان- نزدیک (جمع: قَواصِد)، در فارسی بمعنای پیک و نامهبر نیز متداول است،
واژه پیشنهادی
پیک
معادل ابجد
195