معنی خوش‌طینت

حل جدول

خوش‌طینت

نیکومنش

مترادف و متضاد زبان فارسی

خوش‌طینت

خوش‌ذات، خوش‌قلب، خوش‌نیت، نیک‌سرشت،
(متضاد) بدطینت، بدنیت


بدنهاد

بدذات، بدسرشت، بدنفس، بدطینت، ناپارسا، ناخلف،
(متضاد) خوش‌جنس، خوش‌طینت


خوش‌ذات

خوش‌جنس، خوش‌فطرت، نیک‌ذات، خوش‌نیت، خوش‌طینت، نیک‌فطرت،
(متضاد) بدجنس، بدذات


بدطینت

بداصل، بدخواه، بدذات، بدسگال، بدنفس، بدنهاد، خباثت‌پیشه، خبیث،
(متضاد) خوش‌طینت، نیک‌سرشت


نیک‌سرشت

خوب‌سرشت، خوش‌ذات، خوش‌طینت، خوش‌نیت، نیک‌خواه، نیک‌نهاد، نیکوسرشت،
(متضاد) بداصل، بدذات، بدطینت، بدنهاد


خبیث

بدخواه، بدذات، بدطینت، بدسرشت، بدکار، بدمنش، بدنیت، ناکس، پست‌فطرت، بدنهاد،
(متضاد) خوش‌طینت، شرور، شریر، قبیح، مستهجن، پلید، ناپاک، نجس،
(متضاد) پاک، پست، سفله، فرومایه، بدکار، زشت‌کار

فرهنگ عمید

نیک نهاد

نیکوسرشت، خوش‌طینت،


روشن نهاد

خوش‌طینت، پاک‌طینت،


نیکوروش

خوش‌رفتار، نیکوکار، خوش‌طینت،


نیکومنش

خوش‌طینت، دارای منش نیکو،

معادل ابجد

خوش‌طینت

1375

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری