معنی یاریکننده
حل جدول
فریادرس
فرهنگ عمید
یاریکننده، یارویاور،
ممد
مددکننده، یاریکننده، یارومددکار،
معین
یاریکننده، یار، مددکار،
معاضد
یاریکننده، همبازو، یارویاور،
معتضد
یاریکننده،
یاریگیرنده، دادخواه،
معاون
دستیار،
(صفت) کمککننده، یاریکننده،
نصر
یاری کردن،
یاری،
(صفت) یاریکننده،
(اسم) صدودهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳ آیه، إذا جاء، تودیع،
یاریگر
مددکار، یاریکننده: رو که نصرت تو راست یاریگر / رو که ایزد تو راست راهنمای (مسعودسعد: ۴۱۶)،
دستگیر
دستگیرنده، کسی که دست دیگری را بگیرد و به او کمک و یاری کند، یاریکننده، مددکار،
(صفت مفعولی) کسی که او را بگیرند و زندانی کنند، گرفتار، اسیر،
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت فریادرس، یاریکننده، یاریگر
معادل ابجد
350