معنی کاپیتال

لغت نامه دهخدا

کاپیتال

کاپیتال. (فرانسوی، اِ) سرمایه. دارائی. || پایتخت. کرسی نشین. حاکم نشین.


انگلس

انگلس. [اِ گ ِ] (اِخ) فریدریک (فریدریش). فیلسوف، عالم اقتصاد و سیاستمدار آلمانی (1820-1895م.) دوست کارل مارکس بود و با وی خانواده ٔ مقدس (1844) و اعلامیه ٔ حزب کمونیسم (مانیفست) (1848) را تنظیم کرد. وی پس از مرگ مارکس مجلدات دوم و سوم کتاب سرمایه ٔ (کاپیتال) او را نشر داد. (از لاروس).

حل جدول

کاپیتال

سرمایه


کاپیتال، دست مایه

سرمایه


کاپیتال ، دست مایه ، راس المال

سرمایه


سرمایه

کاپیتال

کاپیتال، دست مایه

کاپیتال، دست مایه، راس المال


اثری از مارکس

کاپیتال

فرهنگ معین

کاپیتال

[فر.] (اِ.) سرمایه، ثروت، دارایی.

فرهنگ فارسی هوشیار

کاپیتال

سرمایه، دارائی، کرسی نشین


کالچرال کاپیتال

انگلیسی سرمایه ی فرهنگی

معادل ابجد

کاپیتال

464

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری