معنی پیش‌نویس

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیش‌نویس

چرک‌نویس، سواد، مسوده،
(متضاد) بیاض، پاکنویس


چرک‌نویس

پیش‌نویس، مسوده،
(متضاد) پاکنویس


مینوت

پیش‌نویس، چرک‌نویس،
(متضاد) پاک‌نویس


مسوده

پیش‌نویس، چرک‌نویس، رونوشت، نوشته، تصحیح‌نشده،
(متضاد) پاکنوشت، پاکنویس


تسوید

سیاه کردن، پیش‌نویس کردن، چرکنویس کردن، مسوده کردن،
(متضاد) پاکنویس کردن، نگاشتن، نوشتن


بیاض

سفیدی، سپیدی،
(متضاد) سواد، مسوده، پاکنویس،
(متضاد) مسوده، پیش‌نویس، چرک‌نویس، کتاب دعا، جنگ، سفینه، مجموعه، دفترچه


سواد

ملایی، توانایی خواندن ونوشتن، رونوشت، کپی، پیش‌نوشته، پیش‌نویس، مسوده،
(متضاد) پاکنویس، نسخه، نسخه‌اصل،
(متضاد) عین، تاریکی، سیاهه، معلومات، جماعت، جمعیت، سیاهی، شهربزرگ، شبح

فرهنگ عمید

مینوت

پیش‌نویس، چک‌نویس،


پروتکل

(سیاسی) صورت مجلس مذاکرات سیاسی، مقاوله‌نامه،
پیش‌نویس قرارداد یا صورت‌جلسۀ مذاکرات که بعد به‌صورت پیمان درآید،
(سیاسی) تشریفات رایج در ارتباطات بین‌المللی،

معادل ابجد

پیش‌نویس

438

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری