معنی مسوده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مسوده. [م ُ س َوْ وَ دَ](ع ص، اِ) مسوده. رجوع به مسوده شود.

مسوده. [م ُس ْ وَدْ دَ](ع ص، اِ) مسوده. رجوع به مسوده شود. || پیش نویس و سواد دستورالعمل: فرمودیم تا در تمامت ممالک باسقاق و ملک هر شهری قضات آنجا حاضر گردانند و حجتی در این باب به موجبی که مسوده ٔ آن کرده فرستادیم از ایشان بازگیرند و بفرستند.(تاریخ غازانی ص 229). اکنون باید که فلان و فلان قضات آنجا را حاضر گردانند و به موجب مسوده ای که فرستاده شد حجت از ایشان بازگیرند.(تاریخ غازانی ص 229). || نوشته. نوشته شده. نوشته شده از روی سند یا چیز دیگری. کُپی. کپی شده. مسوّده: رقم نویسان ارقامی که به مسوده ٔ دفاتر صادرمیشود دو نفر.(تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 16). حکام و کلانتر و مستوفیان و لشکریان... و غیره محال متعلقه به ایشان که به مسوده ٔ دفتری صادر میشود.(تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 44). و رجوع به مسودّه شود.
- مسوده را صاف نمودن، به بیاض بردن. به ورق بردن. به کاغذ بردن.(مجموعه ٔ مترادفات ص 332). پاکنویس کردن.
- مسوده کردن، سرسری نوشتن.(ناظم الاطباء). ورق سیاه ساختن.(مجموعه ٔ مترادفات ص 332). تهیه ٔ پیش نویس کردن.
|| خاکه. خاکا و نقشه.(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

پیش نویس، نوشته ای که بعداً اصلاح و پاکنویس شود، چرک نویس، سیاه کرده شده، نمونه ای که چاپخانه از مطالب چیده شده دهد تا تصحیح و برگردانده شود. [خوانش: (مُ سَ وَّ دِ) [ع. مسوده] (اِمف.)]

فرهنگ عمید

مکتوبی که نوشته می‌شود تا بعداً اصلاح و پاک‌نویس کنند، چرک‌نویس،
نمونه‌ای که چاپخانه از مطالب چیده‌شده برای تصحیح و غلط‌گیری می‌دهد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیش‌نویس، چرک‌نویس، رونوشت، نوشته، تصحیح‌نشده،
(متضاد) پاکنوشت، پاکنویس

فرهنگ فارسی هوشیار

دستخط، نامه، فرمان، نوشته

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر