معنی پوپ
لغت نامه دهخدا
پوپ. (اِ) رجوع به پوب شود.
پوپ. [پُپ ْ] (اِخ) یکی از مشاهیر شعرای انگلیس. مولد وی لندن بسال 1688 و وفات 1744م. او در سن دوازده سالگی بشعر گفتن آغاز و شهرت عظیمی بدست کرد و از آثار قلمی خود کسب ثروت و سرمایه ٔ بزرگ گرد آورد و منظومه های غرّای بسیار سرود، هزلیاتی چند نیز دارد. وی ایلیاد هومر را نظماً به انگلیسی ترجمه کرده است.
الکساندر پوپ
الکساندر پوپ. [اَ ل ِ پ ُ] (اِخ) رجوع به پوپ شود.
حل جدول
شاعر معروف انگلیسی
تاج پرندگان
کاکل مرغ
منظومه الکساندر پوپ
ربایش طُره
منظومه اى از الکساندر پوپ
جنگل ویندسور
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) تاجی که اپر که بر سر بعضی از طیور دیده میشود کاکل مرغ، پوپش
فرهنگ معین
(پُ) (اِ.) تاج و کاکل پرندگان.
فرهنگ عمید
تاجی از پر که بر سر بعضی پرندگان میروید، کاکُل پرنده،
شانهبهسر، هدهد،
سخن بزرگان
انسان به دور از اشتباه و خطا است؛ بخشاینده خدا است.
انسان راستگو برجسته ترین اثر خداوند است.
خشم، گرفتن انتقام اشتباه دیگران از خودمان است.
با هر ناراحتی کوچک خشمگین شدن و به دیگران پریدن، نشانه غرور بی اندازه یا کم عقلی است.
وضع و حال مردمان تنگ فکر به وضع و حال بطریهای تنگ دهان می ماند؛ هرچه کمتر در خود دارند، با سر و صدای بیشتری آن را به خارج پرتاب می کنند.
بهترین راه برای اثبات صفای ذهنی ما نشان دادن خطاهای آن است؛ نهر آبی که ناپاکیهای بستر خود را نمایش می دهد به ما می فهماند که آب، پاک و صاف است.
تفریح، همانا خوشبختی کسانی است که قادر به تفکر نیستند.
اندیشه های ما در غرفه های بیشمار مغز با زنجیر ناپیدا به یکدیگر پیوسته اند. چون یکی از آنها بیدار شود، هزار تای دیگر نیز سر بر می دارند.
خوشا به حال فردی که ساعتها، روزها و سالهای زندگیاش، با آرامش و سازش سپری میشود.
احمق ها تحسین می کنند و خردمندان تایید.
دانش ِ کم خطرناک است، یا باید آب ِ چشمه را تا قطره ی آخر بنوشید یا هرگز لب نزنید.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
10