معنی پوپک
فرهنگ عمید
هدهد: پوپک دیدم به حوالی سرخس / بانگک بر برده به ابر اندرا (رودکی: ۴۹۱)،
فارسی به انگلیسی
Virgin
لغت نامه دهخدا
پوپک. [پوپ َ] (اِ) مرغی است خوش خطوخال که کاکلی بر سر دارد. هُد هُد. ودر مفردات طب آمده است در دویم گرم و خشک، و مهراپخته ٔ آن با شبت جهت درد گرده و مثانه مجرب و زهره ٔ اوبرای بیاض چشم نافع است. بوبو. هدهد. (منتهی الارب).پوبش. (زمخشری) (لغت نامه ٔ اسدی). ابوالرّبیع. پُوپه َ. مرغ سلیمان. شانه سر. شانه سرَک. پُوپو. بودبود. و این نامها بیشتر حکایت صوت این مرغ است:
پوپک دیدم بحوالی سرخس
بانگک بربرده به ابر اندرا
چادرکی دیدم رنگین بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا.
رودکی.
الا تا بازگویند از سلیمان
که با بلقیس وصلش داد پوپک.
هندوشاه.
|| دختر بکر. دوشیزه. (برهان). || پوپ خرد. کاکل خرد بعض طیور.
نام های ایرانی
دخترانه، پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد، هدهد
فرهنگ پهلوی
پرنده شانه به سر، هد هد
فرهنگ معین
هدهد، شانه سر، دوشیزه. [خوانش: (پَ) (اِ.)]
حل جدول
هدهد
پوپک ، ابوالربیع
هدهد
پوپک گلدره
بازیگر سریال نرگس
پوپک و مش ماشاالله
فیلمی از فرزاد موتمن
فیلمی با بازی پوپک گلدره
آخر بازی، سیندرلا، موج مرده
مترادف و متضاد زبان فارسی
شانهبسر، هدهد، بکر، دوشیزه
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) هدهد شانه سر. ، دختر بکر دوشیزه.
واژه پیشنهادی
خسرو شجاعی
نویسنده فیلم پوپک و مش ماشاا...
ایمان صفایی، سروش صحّت
موسیقی فیلم پوپک و مش ماشاا...
حیدر ساجدی
معادل ابجد
30