معنی لوپ

لغت نامه دهخدا

لوپ

لوپ. (اِخ) سن. کشیش تروا، مولد تول. وفات 479 م.

لوپ. (اِخ) یکی ازشعب «بارژاتر». رجوع به ماللهند بیرونی ص 128 شود.

لوپ. (اِخ) (لا...) نام کرسی بخش او - اِ - لوار از ولایت کارتر به فرانسه، دارای راه آهن و 2072 تن سکنه.


لوپ دو گا

لوپ دو گا. [ل ُ دُ وِ] (اِخ) از شعرای بزرگ اسپانی، مولد مادرید به سال 1562 و وفات به سال 1635 م.

فرهنگ فارسی هوشیار

لوپ

انگلیسی (حلقه حلقه زدن مدار بسته) چنبر، چنبر زدن، پر گوار بسته (پر گوار)


لوپ سرکت

انگلیسی (مدار موازی مدار مرکب) پر گوار همسویه پر گوار آمیخته

حل جدول

لوپ

ضربه پیچدار در تنیس

ضربه پیچ دار در تنیس


فیلمی از جونا لوپ

آرنا


ضربه پیچ دار در تنیس

لوپ


حلقه

لوپ

گویش مازندرانی

لوپ

صدای افتادن چیزی، پوست پا

ران

سخن بزرگان

لوپ دووکا

اول مشورت، دوم تصمیم و سوم انتخاب، سه رکن موفقیت هستند.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

لوپ

38

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری