معنی هم‌عصر

حل جدول

هم‌عصر

هم‌زمان


هم‌زمان

هم‌عصر

مترادف و متضاد زبان فارسی

هم‌عصر

معاصر، هم‌دوره، هم‌زمان


معاصر

هم‌دوره، هم‌زمان، هم‌عصر، امروزین، امروزه، جدید


هم‌دوره

معاصر، هم‌زمان، هم‌عصر، هم‌درس، هم‌کلاس

فرهنگ عمید

معاصر

هم‌عصر، هم‌دوره، هم‌زمان،


هم دوره

هم‌زمان، هم‌عصر، هم‌روزگار، معاصر،


معاصرت

با کسی هم‌عصر بودن، هم‌زمان بودن،


هم زمان

هم‌روزگار، معاصر، هم‌دوره، هم‌عصر،
دارای زمان یکسان،


هم عهد

دو یا چند تن که با هم پیمان بسته‌اند، هم‌پیمان،
هم‌عصر، معاصر،


ابنا

ابن
* ابنای بشر: آدمیزادگان،
* ابنای جنس: [قدیمی] هم‌جنسان،
* ابنای روزگار (عصر، زمان، دهر): [قدیمی، مجاز] مردم هم‌عصر، مردم روزگار،


نسل

مردمی که در یک زمان واحد زندگی می‌کنند، مردم هم‌عصر: نسل بعد از انقلاب،
(زیست‌شناسی) مجموعه‌ای از جانداران که در سلسله‌مراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل می‌دهند: نسلِ لاک‌پشت‌های غول‌پیکر در حال انقراض است،
ذریه، دودمان،
[قدیمی] فرزند،

معادل ابجد

هم‌عصر

405

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری