معنی نامعلوم

لغت نامه دهخدا

نامعلوم

نامعلوم. [م َ] (ص مرکب) غیرمعین. (ناظم الاطباء). مجهول. نامشخص: که راه مخوف است و... هنگام حرکت نامعلوم. (کلیله و دمنه). || نشناخته. (ناظم الاطباء). نامعروف.

فارسی به انگلیسی

نامعلوم‌

Debatable, Equivocal, Ill-Defined, Imponderable, Indefinite, Indeterminable, Indeterminate, Problematic, Questionable, Secret, Touch-And-Go, Uncertain, Unclear, Unknown, Unspecified

فرهنگ فارسی هوشیار

نامعلوم

سر درگم ناپیدا نادانسته ورو مند ‎ ناشناخته مجهول، نامعین غیرمشخص:‎ } سرنوشت نامعلوم ‎{

فرهنگ عمید

نامعلوم

ناشناخته، مجهول،
نامعین،

حل جدول

نامعلوم

نا مشخص،مجهول،نامشخص

مجهول، نادانسته، ناشناخته، نامشخص، نامحقق

نشناخته

ناشناخته

نادانسته، ناشناخته، مجهول، نامحقق،


ناشناخته و نامعلوم

غریب، گمنام، مجهول، مجهول الهویه، ناشناس، نامعلوم

مترادف و متضاد زبان فارسی

نامعلوم

مجهول، نادانسته، ناشناخته، نامحقق، نامشخص،
(متضاد) مشخص

فارسی به عربی

نامعلوم

خافت، شرطی، غیر محدود، غیر موکد، مبهم، متعذر وصفه، مجهول، مخفی، مریب، معلق

فارسی به ایتالیایی

نامعلوم

indeterminato

فارسی به آلمانی

نامعلوم

Unsicher [adjective]

واژه پیشنهادی

شخص نامعلوم

فلان

نکره

معادل ابجد

نامعلوم

237

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری