معنی مونتاژ

لغت نامه دهخدا

مونتاژ

مونتاژ. [مُن ْ] (فرانسوی، اِ) (اصطلاح عکاسی و سینمایی) ترکیب عکس و فیلم و به وجود آوردن صحنه های مصنوعی و عکسهای غیرحقیقی، و آن در روزنامه ها و مجلات وسینما به کار می رود. || (اصطلاح مکانیک) به هم پیوستن قطعات مختلف یک ماشین و سوار کردن آن.

فرهنگ عمید

مونتاژ

در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه،
(سینما) = تدوین

حل جدول

مونتاژ

روی همبندی

روی هم بندی

جمع کردن و سوار کردن قطعات یک دستگاه


مونتاژ سینمایی

تدوین


مونتاژ فیلم

میکس

فرهنگ فارسی هوشیار

مونتاژ

جفت و جور کردن، بالا بردن ارتفاع


خط مونتاژ

رده ی همبندی

فرهنگ معین

مونتاژ

در کنار هم گذاشتن و به هم چسباندن فیلم ها یا عکس ها و... برای بوجود آوردن یک مجموعه، سوار کردن و به هم بستن قطعات یک دستگاه یا ماشین. [خوانش: (مُ) [فر.] (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

مونتاژ

سوار کردن، نصب کردن قطعات مختلف یک دستگاه (رادیو، تلویزیون، کامپیوتر)، کنار هم چسباندن (فیلم)

فارسی به ایتالیایی

مونتاژ

montaggio

معادل ابجد

مونتاژ

1497

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری