معنی قویهیکل
حل جدول
قلچماق
شتر قویهیکل
لوک
قویهیکل و رشید
تنومند
قویهیکل و زورمند
قلچماق
شخص بلندقد و قویهیکل
لندهور
قلچماق
قویهیکل و زورمند
فرهنگ عمید
درشتاندام، قویهیکل،
کندواله
جوان تنومند،
درشتاندام،
قویهیکل،
لوک
نوعی شتر قویهیکل و بارکش،
دیواستنبه
مرد قویهیکل و درشتاندام و زشت،
دیوزاد
بچۀ دیو، دیونژاد،
(اسم) [مجاز] اسب قویهیکل،
کلندر
قویهیکل، تنومند، درشتاندام،
قلندر،
چوب بزرگ و ناتراشیده،
پیل بالا
همقد و بالای پیل، تنومند و قویهیکل مانند پیل،
لنبر
(زیستشناسی) [عامیانه] کفل، سرین،
[قدیمی] فربه، قویهیکل، لمتر، لنبک، لبه،
مترادف و متضاد زبان فارسی
تناور، تنومند، قویهیکل، نیرومند
معادل ابجد
181