معنی قفل‌ساز

حل جدول

قفل‌ساز

چلنگر


چلنگر

قفل‌ساز

فرهنگ عمید

قفال

قفل‌ساز، قفل‌گر،


قفل گر

کسی که قفل و کلید می‌سازد، قفل‌ساز،


چلنگر

کسی که ادوات و آلات آهنی از قبیل زرفین، حلقه، زنجیر در، قفل، و کلید درست می‌کرد، قفل‌ساز،


ساز

(موسیقی) هر‌یک از آلات موسیقی که برای نواختن نغمه‌های موسیقی به کار می‌رود،
(موسیقی) آهنگ،
(بن مضارعِ سازیدن و ساختن) = ساختن
[قدیمی] آلت، وسیله، ابزار، اسباب‌وادوات،
[قدیمی] اسلحه، خواربار، و سایر لوازم مورد استفاده در جنگ، آلت جنگ: شکسته شده‌ست آن سپاه گران / چنان ساز و آن لشکر بی‌کران (فردوسی: ۳/۲۵۳)،
سازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چاره‌ساز، چیت‌ساز، ساعت‌ساز، قفل‌ساز،
[قدیمی] نیرنگ،
[قدیمی] طریق، روش،
[قدیمی] سامان، نظم‌وترتیب: ساقیا برگ طرب ساز که از بلبل و گل / کاروبار چمن امروز به برگ است و به «ساز» (سلمان ساوجی: ۱۲۱)، بیا بکش همه رنج و مجوی آسانی / که کار گیتی بی‌ رنج می‌نگیرد ساز (مسعودسعد: ۲۵۱)،
[قدیمی] زین‌وبرگ اسب،
۱۱. [قدیمی] عظمت،
۱۲. [قدیمی] رونق،
۱۳. [قدیمی] رخت، لباس،
۱۴. (صفت) [قدیمی] قوی،
۱۵. (صفت) [قدیمی] متداول، رایج،
۱۶. (اسم مصدر) [قدیمی] سازگاری،
۱۷. (اسم مصدر) [قدیمی] بردباری،
* ساز آئروفون: (موسیقی) سازی که در آن هوا را به‌وسیلۀ دستگاه مکانیکی، به ارتعاش درمی‌آورند، مانند آکاردئون و ارگ،
* ساز آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] سازگار آمدن، درست در‌آمدن، موافق بودن،
* ساز بادی: (موسیقی) سازی که با دمیدن در آن‌ها به صدا در می‌آیند، مانند نی، قره‌نی، شیپور،
* ساز دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
ساختن و آماده کردن،
آراستن،
سامان دادن، نظم و ترتیب دادن،
* ساز راه: [قدیمی] سامان سفر، اسباب سفر، توشه و لوازم سفر،
* ساز زدن: (مصدر لازم) ساز نواختن، نواختن ساز،
* ساز زهی: (موسیقی) سازهایی که زه یا سیم دارند و صوت در آن‌ها به‌واسطۀ ارتعاش زه‌ها یا سیم‌ها با زدن زخمه یا انگشت ایجاد می‌شود، مانند تار، سه‌تار، چنگ، عود، گیتار،
* ساز زهی آرشه‌ای: (موسیقی) سازی که سیم‌هایش با کشیدن آرشه بر آن‌ها به صدا در می‌آید، مانند کمانچه و ویولون،
* ساز کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
ساخته و آماده ‌کردن، مهیا ‌کردن، ترتیب ‌دادن،
[قدیمی] آهنگ ‌کردن، اراده کردن،
* ساز کوبه‌ای: (موسیقی) سازی که به‌واسطۀ ضربه‌هایی که با دست یا آلت فلزی یا چوبی بر آن‌ها وارد می‌شود به صدا در می‌آیند، مانند طبل و دایره، سازهای ضربی،
* ساز نوروز: [قدیمی]
آنچه برای جشن نوروز فراهم کنند از خوراک و پوشاک و چیزهای دیگر،
(موسیقی) از الحان سی‌گانۀ باربَد: چو در پرده کشیدی ساز نوروز / به نوروزی نشستی دولت آن‌ روز (نظامی: ۲۰۳)،
* سازوبرگ: ‹برگ‌وساز›
آلات و ادوات،
آنچه از اسلحه و لوازم جنگ که به سرباز داده شود،
* سازوساخت: سازوسامان، آلات و ادوات، سامان، رخت، اسباب،
* سازوسامان: [قدیمی]
سروسامان،
راه‌ورسم،
* سازونهاد: [قدیمی]
وضع و حال،
راه‌ورسم، رسم و آیین: جهان را چنین است سازونهاد / که جز مرگ را کس ز مادر نزاد (فردوسی: ۱/۲۵۲)،
* سازونوا: سازوآواز، سازوسرور: تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند / قول و غزل به سازونوا می‌فرستمت (حافظ: ۱۹۸)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

چلنگر

صفت آهنگر، زنجیرساز، نعل‌ساز، نعل‌بند، قفل‌ساز

معادل ابجد

قفل‌ساز

278

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری