معنی قفال در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
قفال. [ق ُف ْ فا] (ع ص، اِ) ج ِ قافل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
قفال. [ق ُ] (اِخ) موضعی است، و در شعر لبید از آن یاد شده است. (معجم البلدان).
قفال. [ق َف ْ فا] (ع ص) قفل گر. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). سازنده ٔ قفل و کلیدانه، و آن فعال است برای مبالغه. (اقرب الموارد).
قفال. [ق َف ْ فا] (اِخ) نام یکی از علمای شافعیه. (منتهی الارب). رجوع به قفال شاشی (محمدبن علی...) شود.
قفلساز، قفلگر،
قَفّال، قُفل ساز، قُفل فروش،