معنی شگر
لغت نامه دهخدا
شگر. [ش َ گ َ] (اِ) زنبور سیاه. (آنندراج) (غیاث):
ز پستان هر یک شگر خورده شیر.
(اسکندرنامه از آنندراج).
شگر. [ش ِ / ش ُ گ َ] (اِ) خارپشت. سیخو. (ناظم الاطباء). سغر. اسغر. رجوع به خارپشت شود.
حل جدول
خارپشت
ژاخه، شگر
خارپشت
ژاخه، شگر، زکاسه
خارپشت
ژاخه ، شگر ، زکاسه
خارپشت
خارپشت
اکیدنه
راورا
ژاخه، شگر، زکاسه
شگر
شگر
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
شگر
فرهنگ واژههای فارسی سره
پژوه شگر، پژوهنده
برق و الکترونیک
مدار بازشکل دهی، مداری که شکل موج جریان را عوض می کند مانند محدود کننده یا بر شگر
انگلیسی به فارسی
مدار بازشکل دهی مداری که شکل موج جریان را عوض می کند مانند محدود کننده یا بر شگر.
معادل ابجد
520