معنی شکران در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شکران. [ش َ] (ع ص) صفت است از شَکِر، و مؤنث آن شَکری ̍ است. (از اقرب الموارد): ضرع شکران، پستان پر از شیر. (ناظم الاطباء).

شکران. [ش ُ] (ع اِمص) سپاسداری. مقابل کفران. (منتهی الارب) (آنندراج). شکر. سپاس. سپاسگزاری. (یادداشت مؤلف).تشکر. (ناظم الاطباء). خلاف کفران. (اقرب الموارد).
- شکران نعمت، سپاسداری نعمت. (ناظم الاطباء).

شکران. [ش ُ] (ع مص) شکر. شُکور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سپاسداری کردن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به شکر شود.

فرهنگ معین

(شُ) [ع.] (مص ل.) سپاسگزاری کردن، شکر گفتن، مق. کفران.

فرهنگ عمید

شکر کردن، شکر گفتن، سپاسگزاری کردن، سپاس‌داری،

فرهنگ فارسی هوشیار

سپاسداری (مصدر) سپاسگذاری کردن شگر گفتن مقابل کفران.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر