معنی شوروغوغا

حل جدول

فرهنگ عمید

جلب

شوروغوغا، فتنه و آشوب،


وژول

شوروغوغا،
شتالنگ، کعب،


نوفه

بانگ و فریاد، شوروغوغا،


جنجال

آشوب و ازدحام،
فریاد و همهمه، شوروغوغا،


برآشفتن

خشمگین شدن،
شوروغوغا کردن: برآشوبد ایران و توران به هم / ز کینه شود زندگانی دژم (فردوسی: ۲/۳۱۱)،


ویله

شوروغوغا، فریاد، بانگ بلند: چو رعد خروشان یکی ویله کرد / که گفتی بدرّید دشت نبرد (فردوسی: ۴/۱۲۵)،


تلاج

شوروغوغا: شب بیامد بر درم دربان باج / در بجنبانید با بانگ و تلاج (طیان: شاعران بی‌دیوان: ۳۱۲)،
مشغله، گرفتاری،


خلالوش

شوروغوغا، سر‌و‌صدا،
فتنه، آشوب: گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی / تا خلق جهان را بفکندی به خلالوش (رودکی: ۵۰۳)،


عللا

بانگ، فریاد، شوروغوغا، هیاهو: گر چو ما  گیتی مجبور قضاوقدر است / پس چرا از ما بر گیتی چندین عللاست (مسعودسعد: ۸۵)،


علالا

بانگ، فریاد، شوروغوغا، هیاهو،
صدای سگ، عوعو سگ: گفت از بانگ و علالای سگان / هیچ واگردد ز راهی کاروان؟ (مولوی: ۸۴۹)،


تلاتوف

پلید، چرکین، کثیف: زنی پلشت و تلاتوف و اهرمن‌کردار / نگر نگردی از گرد او که گرم آیی (شهید بلخی: شاعران بی‌دیوان: ۳۷)،
(اسم) شوروغوغا،

فرهنگ فارسی هوشیار

هلالوش

(اسم) فتنه آشوب شوروغوغا.


های ها

(اسم) هیاهو شوروغوغا، فریاد وناله ماتم زدگان: ((های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگریه پرهای هامعذوردار. )) (مومن استرابادی)

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشوب

اضطراب، اغتشاش، بلوا، بی‌نظمی، تشویش، جنگ، دعوا، شر، شغب، شورش، شوروغوغا، غوغا، فتنه، فساد، مجادله، ناامنی، نزاع، هرج، هرج‌ومرج، هلالوش، هیاهو،
(متضاد) آرامش

معادل ابجد

شوروغوغا

2519

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری