معنی شلاب
لغت نامه دهخدا
شلاب. [ش ُ] (اِ مرکب) به لهجه ٔ طبری: باران سخت. (یادداشت مؤلف).
دزک
دزک. [دِ زَ] (اِخ) در لارجاک مازندران دزک نام قلعه ای بوده که صاحب تاریخ مازندران گفته که فریدون در آن ده دزک که قصبه ٔ آن ناحیه است متولد شده پس از چندی فرانک مادرش او را به حدود سواته کوه به قریه ای موسوم به شلاب برده توقف کرد پس از چندی به ده لپور آمد درآنجا پرروش یافت و بزرگ شد. (از آنندراج ذیل دز).
حل جدول
گِل بسیار رقیق، گِل پرآب
گِل بسیار رقیق- گِل پرآب
شلاب
باران تند
شلاب
باران تند و بیامان
شلاب
گِل بسیار رقیق
شلاب
باران سخت
شلاب
گویش مازندرانی
رگبارتند – باران تند و بی امان ناحیه ی خزری
پئیز شلاب
باران سیل آسای پاییزی
شلاب بزه گوزور
پهن تازه ی گاوی که در اثر رگبار تند باران از هم پاشیده شده...
فرهنگ فارسی هوشیار
باران سخت
واژه پیشنهادی
شلاب
انگلیسی به فارسی
دوغاب، شلاب
معادل ابجد
333