معنی جنگ‌افزار

مترادف و متضاد زبان فارسی

جنگ‌افزار

اسلحه، تفنگ


سلاح

تفنگ، جنگ‌افزار، ابزارجنگ


تفنگ

اسلحه، جنگ‌افزار، سلاح، مسلسل


اسلحه

تجهیزات، تسلیحات، تفنگ، جنگ‌افزار، حربه، مهمات


حربه

اسلحه، جنگ‌افزار، سلاح، بهانه، دستاویز، مستمسک، ابزاررویارویی


مهمات

اسلحه، جنگ‌افزار، ملزومات، مهام، امور مهم، کارهای خطیر


توپ

گوی لاستیکی، گلوله، آتشبار، سلاح جنگی، جنگ‌افزار سنگین ودور برد، طاقه، تشر، معاتبه


بسیج

ابزار، اسباب، سامان، وسایل، آمادگی، آماده‌سازی، تدارک، تمهید، جنگ‌افزار، سلاح، سازوبرگ، اراده، عزم، قصد، میل

حل جدول

فرهنگ عمید

قمه

نوعی جنگ‌افزار سرد و کوتاه‌تر از شمشیر که هر دو دم آن تیز و برنده است،

معادل ابجد

جنگ‌افزار

362

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری